<>

عبد منیب


این وبلاگ به منظور خدمتی به اهل ایمان و عمل و در راستای نشر معارف بلند اسلام عزیز منتشر شده است. مطالب را با موضوعاتی که در پایین این صفحه مشخص شده آورده ام و قصدم این است که از انتشار مطالبی که خود فهم نکرده ام و همچنین مطالب سایر نویسندگان حتی الامکان خودداری کنم و در واقع به نوبه خود به تولید اثر بپردازم و در صورت نقل مطلب از جایی، مأخذ را ذکر کنم. لطفا مرا از نظرات خویش بهره مند سازید.

آخرین نظرات
  • ۱۵ فروردين ۰۲، ۲۱:۲۹ - احمد
    Ya Ali

۱۲ مطلب با موضوع «نقد و نظر» ثبت شده است

به نام خدا


آیه 34 سوره مبارکه نساء در قرآن کریم یکی از آیات بعضا بحث برانگیز بوده است. "منا"، یکی از مراجعه کنندگان این وبلاگ، از بنده خواسته که در مورد آن صحبت کنم. به همین منظور بنده آیه را نقل کرده و به توضیح آن می پردازم. مفسران در مورد این آیه شریفه مطالبی را بیان کرده اند که آن را به اهل مطالعه وا می گذارم و آنچه اینجا می آورم چیزی است که تا کنون با علم مسموع و مطبوعم به آن رسیده ام. اما آیه:
«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلىَ النِّسَاءِ، بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ، وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ،  فَالصَّلِحَتُ قَنِتَاتٌ حَافِظَتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ، وَالَّاتىِ تخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فىِ الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ،  فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُواْ عَلَیهِنَّ سَبِیلاً  إِنَّ اللَّهَ کاَنَ عَلِیًّا کَبِیرًا»
یک مفهوم از آیه:

مردان باید سرپرست زنان باشند به خاطر برتری هایی که خدا به برخی داده و به خاطر اینکه از مالشان می بخشند، پس زنان شایسته باید مطیع شوهرانشان و در غیاب آنها حافظ  مسائلی باشند که خدا خواسته است وآن زنانی را که از نافرمانیشان می ترسید ابتدا نصیحت کنید و اگر سود نبخشید در بستر با آنها قهر کنید و اگر باز سود نبخشید آنها را بزنید، پس اگر اطاعت کردند برای ستم و درشتی بر آنها راهی نیابید که خداوند همواره بلند مرتبه و بزرگ بوده است.
یک نکته:

قرآن، کلام خدای متعال است لذا از نظر زیبایی در نهایت خود و یک معجزه است. از ویژگی های این کلام اعجاب آمیز برداشتهای گوناگونی است که می توان از آن داشت. این آیه نیز از این قاعده مستثنا نیست و طوری بیان شده که می توان با اندیشیدن در مورد آن برداشتهای گوناگون و فوق العاده زیبایی از آن داشت که اینجا فرصت بیان آن نیست. در اینجا تنها یک برداشت از آیه آمده است.
سوال اول: چرا مردان باید سرپرست زنان باشند؟
پاسخ: در خود آیه دو سبب ذکر شده است. خدای متعال به مردان نسبت به زنان قوت جسمی بیشتری بخشیده است. مردان عموما استخوان بندی درشت تر و بافت عضلانی تری دارند. از جهت دیگر عقل معاش و قدرت حسابگری در امور معیشت را در مرد بیشتر قرار داده تا وی بتواند مسئولیت یک زندگی را بر عهده بگیرد و تکیه گاه خوبی برای تکیه خواهی زن باشد. خواه ناخواه یک نفر باید در نظام کوچک خانواده مسئول باشد و خدا این مسئول را مرد قرار داده است ولوازمش را در اختیار او قرار داده و از این بابت در دنیا و آخرت در برابر این نعمتی که به او داده شده سوال خواهد شد. از وی خواسته اند که کار کند و پوشش، مسکن، آب و غذای زن و فرزندی که مسئولیت آنها را بر عهده دارد تأمین کند. طبعا در مقابل این تکالیفی که به گردن دارد حقوقی نیز برای وی قرار داده اند.
این برداشت از آیه در صورتی است که بگوییم خدای متعال با بیان این آیه در پی بیان نظامی اجتماعی برای بشر است. بنابراین در صورتی که این نظام حفظ شود سعادت فرد و جامعه تأمین می شود و در غیر این صورت این نظام دچار از هم پاشیدگی شده و فرد و جامعه متضرر گردیده و به سعادت واقعی نخواهند رسید. طبعا مرد و زن شایسته نیز کسانی هستند که این حکم خدای خود را پذیرفته و آداب آن را نگه دارند.  
سوال دوم: آیا این آیه تشویقی برای زدن زنان از سوی مردان است؟
پاسخ: مسلما قوت و قدرتی که در جسم مردان قرار داده شده و تسلط آنان در مسائل مالی اگر در چارچوب قرار نگیرد فساد ایجاد می کند. از جمله این فساد تسلط بی چون و چرای مردان بر زنان و ظلم به آنان است. برای جلوگیری از این فساد خدای متعال در کتاب قانون خویش مردان را تحت تربیت قرار داده و برای آنها چار چوب تعیین کرده است: اگر زنی که مسئولیت امر معاش وی را بر عهده گرفته ای نافرمانی کرد ابتدا باید نصیحت کنی، سپس قهر و در نهایت زدن. مبادا از این قانون تخطّی کنی که خدای تو همواره علی و کبیر بوده و در این صورت نتیجه بد این تخطی را در دنیا و آخرت به تو خواهد چشاند به این صورت که با تظلم خواهی آن زن نزد قاضی در دنیا حکومت اسلامی حق آن زن را خواهد گرفت و در آخرت نیز در صورتی آن مرد توبه نکند به عقوبت کار خویش دچار می گردد. بنابراین اگر به این آیه اینگونه که بیان شد نگاه شود ترغیب و تشویقی بر زدن در آن به هیچ وجه وجود ندارد. حتی در مورد زدن که مرحله نهایی هر نوع اصلاحی است و خدای متعال در مورد زنان این کار را به همسر آن  زن و در مورد مردان به قاضی و حکومت اسلامی واگذار کرده محدوده ای قائل شده و در روایات اسلامی در مورد زنان به زدن با چوب مسواک و مانند آن محدود شده است، آن هم در صورتی که قهر نتیجه ندهد.

۱ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۶:۰۴
عبد منیب

به نام خدا

       تاکنون اگر کسی سوال بالا را از من می پرسید می گفتم. چند نظر وجود دارد:

      نظر اول که یک نظر خوشبینانه به زبان عربی و قوم عرب است، این است که خدای متعال می خواست معجزه ی جاودانش را از جنس کتاب قرار دهد و این کتاب را بدون معجزه و از طریق عادی به واسطه ی مخاطبانش برای آیندگان نگه دارد. طبعا آن قومی که بیش از همه بر زبان و سخن بزرگانش مراقبت می کرد و همه در این کار از هم سبقت می گرفتند قوم عرب بود. لذا خدا قرآن را به زبان عربی نازل کرد. در این نظر زبان عربی کاملترین زبان و دارای ویژگیهای خاصی است که شایسته نزول قرآن به آن است.(1) 

       نظر دوم که نظر بدبینانه حداقل نسبت به قوم عرب است، این است که جاهلیت عرب در میان سایر اقوام و ملل شهره و مشهود بود و آنها آنچنان در جمود بودند که حاضر نبودند سخن حقی را از غیر اهل خود بشنوند لذا خدای حکیم قرآن را به زبان آنها نازل کرد و پیامبرش را در میان آنها قرار داد تا آنها که از همه سر سخت تر بودند هدایت شوند و بالطبع سایر ملل نیز هدایت شوند. در این نظر زبان عربی زبانی مثل سایر زبان ها بلکه زبانی به مراتب پست تر از سایر زبانها در بیان معارف بلند است. (2)

     نظر سوم، نظری بینابین است که نه چنان است که عربی زبان خاصی باشد و نه قوم عرب همه جاهل و فرمان ناپذیر بودند بلکه قرآن به عربی نازل شد چون پیامبر خاتم زبانش عربی بود و طبعا فرستاده خدای متعال هر زبانی داشت قرآن به همان زبان نازل می شد. این نظر در اینکه چرا پیامبر آخر در میان قوم عرب قرار گرفت نظر خاصی ندارد و طبعا این امر را چیزی طبیعی و فاقد حکمت خاصی می داند. (3)

     اما اینک اگر از بنده سوال شود چرا قرآن، این معجزه جاودان، به زبان عربی نازل شده است، می گویم به این خاطر که ابراهیم، آن الگو و اسوه انسانها که ادیان توحیدی همه به او باز می گردد و نشانی از وی در ادیان توحیدی پس از او تا روز قیامت وجود دارد، به همراه فرزند صادقش از خدا خواستند که پیامبر آخر الزمان در مکه ظهور کند و این قوم به خاطر او برکت یابند و طبعا کتاب آخر نیز باید به زبان وی باشد. خدای متعال دعای این بت شکن تاریخ را به اجابت رساند و پیامبرش و کتاب وی را از نسل اسماعیل نبی (علیه السلام) و عربی قرار داد.(4)

(1) رک. الأحقاف/12، الشوری/7، الشعراء/195

(2) رک. الشعراء/198 و 199

(3) رک. إبراهیم/4

(4) رک. البقره/128 و 129


۱ نظر ۱۵ آذر ۹۳ ، ۱۴:۳۳
عبد منیب

به نام خدا

امروز به جای یکی از دوستان به مدرسه رفته بودم. بار اولی بود که به این مدرسه می رفتم و طبعا نه دانش آموزان شناختی از من داشتند و نه من شناختی از دانش آموزان. وسط کلاس بود که دانش آموزی در زد.

- بله  

- آقای ناظم کارتون دارند! 

- منو؟ 

- بله

- (با تعجب) چه کار دارند؟!

- نمی دونم. گفتند بیایید دفتر.

- شما از کجا منو میشناسید؟

- گفتند معلمِ کلاس اول سه را صدا بزنم.

- (با خود گفتم)خب حتما کاری پیش اومده دیگه! 

به همراه اون دانش آموز از راه پله ها پایین اومدم و به دفتر ناظم رفتم. 

- سلام، با من کاری داشتید؟

ناظم مدرسه یکدفعه جا خورد و گفت:

- ای وای! آقا معذرت میخوام. (با صدای بلند)کاظمی من چی بهت بگم. آقا می بینید دانش آموزان با هوش ما رو! من گفتم:

معلّم، کلاس اول سه، نه معلّمِ کلاس اول سه! معلّم اسم یکی از دانش آموزهاست.

این قضیه من را به یاد این نکته علمی انداخت که چند ماهی است ذهنم را به خودش مشغول کرده و آن اینکه:

قرآن یک متن است و دارای زنجیره سخن. بنابراین واحدهای زبرزنجیری مثل آهنگ، تکیه و درنگها در کلام می تواند معنای آن را تغییر دهد. چیزی که معمولا به علت عدم ورود پژوهشهای نو در مورد قرآن کریم مورد غفلت قرار گرفته است. بیشتر قاریان ما از آوردن واحدهای زبرزنجیری درست در هنگام قرائت قرآن غفلت می کنند و همین منجر می شود که معنا و مفهوم به درستی به مخاطب منتقل نشود. بخشی از این امر به خاطر عدم آموزشهای لازم در این زمینه است که آن هم به خاطر کمبود پژوهشهای لازم است و بخشی هم به خاطر تقلید از دیگران و مهمتر شدن صوت و لحن نسبت به معانی آیات شریفه قرآن کریم است. برای روشن تر شدن موضوع به مثال زیر توجه کنید:

«والسابقون السابقون اولئک المقربون» (واقعه، 11-10)

بر اساس آهنگ کلام و اینکه بر "السابقون" اول درنگ انجام گیرد یا بر "السابقون" دوم، حد اقل دو معنا حاصل خواهد شد:

و سبقت گیرندگان، پیشگامند. آنها هستند که مقرّبند. 

یا

و پیشگامان پیشگام، همان مقربان هستند.


۳ نظر ۳۰ مهر ۹۳ ، ۱۷:۰۸
عبد منیب
به نام خدا
دوستی از عبد منیب پرسیده آیا فیلمی که در اینترنت و بر روی موبایلها منتشر شده و دو دریایی را نشان می دهد که به هم می رسند اما با هم مخلوط نمی شوند و در آن ادعا شده که در قرآن در مورد این دو دریا صحبت شده واقعیت دارد؟
بنده پس از تحقیقی که در این زمینه، هم بر روی فیلم و هم در مورد آیات، انجام دادم به نتیجه زیر دست یافتم:
در قرآن کریم در 4 آیه آمده است که دو دریا به هم می رسند که یکی شیرین و گوارا و دیگری شور و تلخ است و این دو دریا با هم مخلوط نمی شوند. گویی بین آن دو مانعی وجود دارد و این یکی از نشانه های قدرت خدای متعال و نعمتی برای مردم دانسته شده که باید شکرگزار او باشند. این آیات به ترتیب نزول به صورت زیر است:
1- وَ هُوَ الَّذی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً (الفرقان : 53)
ترجمه: او کسى است که دو دریا را در کنار هم قرار داد؛ یکى گوارا و شیرین، و دیگر شور و تلخ، و در میان آنها مانع و حریمى استوار قرار داد.
2- وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها  وَ تَرَى الْفُلْکَ فیهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ(فاطر : 12)
ترجمه: دو دریا یکسان نیستند: این یکى دریایى است که آبش گوارا و شیرین و نوشیدنش خوشگوار است، و آن یکى شور و تلخ و گلوگیر (امّا) از هر دو گوشتى تازه مى خورید و وسایل زینتى استخراج کرده مى‏پوشید و کشتیها را در آن مى‏بینى که آنها را مى‏شکافند (و به سوى مقصد پیش مى‏روند) تا از فضل خداوند بهره‏گیرید، و شاید شکر (نعمتهاى او را) بجا آورید!
3- أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً وَ جَعَلَ لَها رَواسِیَ وَ جَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حاجِزاً أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ (النمل : 61)
ترجمه: (آیا بتهایى که معبود شما هستند بهترند) یا کسى که زمین را مستقرّ و آرام قرار داد، و میان آن نهرهایى روان ساخت، و براى آن کوه‏هاى ثابت و پابرجا ایجاد کرد، و میان دو دریا مانعى قرار داد (تا با هم مخلوط نشوند با این حال) آیا معبودى با خداست؟! نه، بلکه بیشتر آنان نمى‏دانند (و جاهلند)!
4- مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ/ بَیْنهمَا بَرْزَخٌ لَّا یَبْغِیَانِ/فَبِأَىّ‏ ءَالَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ/یخرُجُ مِنهمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ/ فَبِأَىّ‏ ءَالَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ (الرحمن : 23-19)
ترجمه: دو دریاى مختلف (شور و شیرین، گرم و سرد) را در کنار هم قرار داد، در حالى که با هم تماس دارند/ در میان آن دو برزخى است که یکى بر دیگرى غلبه نمى‏کند (و به هم نمى‏آمیزند)! / پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید؟! / از آن دو، لؤلؤ و مرجان خارج مى‏شود. / پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید؟!
۷ نظر ۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۳:۱۸
عبد منیب

به نام خدا
    دوستی از بنده پرسید: درست است که حادثه ی یازده سپتامبر بیش از 1400 سال قبل در قرآن پیش بینی شده بوده است؟ بنابر آنچه نقل می کنند در این حادثه که در یازدهم سپتامبر(نهمین ماه) سال 2001 میلادی اتفاق افتاد برجهای دوقلوی تجارت جهانی که دارای 109 طبقه بوده اند به طرز عجیبی در اثر برخورد هواپیما تخریب می شوند. این برجها در خیابان "گلف هار" نیویورک واقع شده بود.   حال در آیه 109 سوره مبارکه توبه یعنی سوره نهم در جزء یازدهم و حزب بیست و یکم که دارای 2001 کلمه است، صحبت از بنیانی است که بر لبه پرتگاهی(جرف هار) بنا شده و فرو می ریزد.  این تشابه ارقام و اسم باعث شده تا برخی این را یکی از معجزات عددی قرآن و یک پیش بینی واقع شده بدانند. در مقابل، عده ای به شدت بر این نظر تاخته، این عدد و ارقام را اتفاقی و این نظر را خرافه ای مدرن دانسته اند. حال پاسخ چیست؟
      آنچه به نظر بنده می رسد این است که از یک طرف مسلما قرآن دارای اعجاز عددی نیز می باشد، نه به این معنا که هر آنچه در مورد اعجاز اعداد در قرآن گفته اند مطابق با واقع بوده و درست باشد بلکه به این معنا که حداقل در برخی موارد این اعجاز عددی غیر قابل انکار است. از طرف دیگر این اعداد و ارقام و این اسم نیز نمی تواند همه با هم اتفاقی بوجود آمده باشد و حداقل احتمال آن بسیار ضعیف است. بنابراین اگر واقعا این برج 109 طبقه بوده باشد و اسم خیابانی که این ساختمان در آن واقع شده گلف هار باشد احتمال دوم مردود است و شاید احتمال اول درست باشد و قرآن چنین پیش بینی کرده باشد و چیز بعیدی نیست. اما یک احتمال سومی وجود دارد که به نظر بنده برخی نشانه ها این احتمال را قوی می کنند. بلکه به نظر بنده همین درست است و آن اینکه با توجه به آنچه که می گویند روز حادثه هیچ یهودی در این دو ساختمان نبوده اند و از طرفی این دو برج به طور عجیب و حساب شده ای فرو ریخته اند و بلافاصله حادثه به مسلمانها ربط داده شد و بهانه ای شد برای حمله به مسلمانها در افغانستان و بعد عراق و ... و همچنین طبق نظر بعضی حتی نوع فرو ریختن این دو برج قبلا در دلار پیش بینی شده بوده است، بنابراین انجمنهای مخفی یهود سالها قبل با دیدن این آیه قرآن به فکر فرو رفته اند؛ خیابانی طراحی کرده اند به اسم "گلف هار" و سپس ساختمانی 109 طبقه در این خیابان بنا نهاده اند و سپس با فرا رسیدن تاریخ از قبل مشخص شده یعنی 2001/9/11 آن را طبق نقشه قبلی تخریب کرده اند و سپس کار را به گردن مسلمانها انداختند و آن را بهانه ای برای حمله به افغانستان کردند. اگر شما از نمادگرایی دیوانه وار انجمنهای مخفی یهودی مطلع باشید و ضمنا کتاب "فرقان الحق" را که در واقع یک قرآن تقلبی یهودی است دیده باشید این احتمال را منتفی نمی دانید بلکه آن را احتمالی با درصد بالا می دانید. در کتاب "فرقان الحق" با دقت آیاتی که در واقع برخلاف آیین تحریف شده صهیونیستهاست حذف شده و آیات دیگری در تایید نظرات آنها جایگزین شده اند. این کتاب نشان می دهد که این یهودیان شاید بیش از بسیاری از ما مسلمانها از قرآن اطلاع دارند.
    اگر این احتمال سوم درست باشد نشان می دهد که یهودیان برای مسلمانان نقشه های چند صد ساله و به قول استاد شهید مطهری چهار صد ساله دارند و این وظیفه مسئولان فرهنگی و سیاسی را سنگین کرده و از یک طرف ما را وا می دارد تا هوشیاری چند برابر داشته باشیم و از رصد کار یهود بلکه پیش بینی نیرنگ های این قوم شوم بر حذر باشیم که دستور قرآن است و از طرف دیگر خوب است ما از این کتاب بزرگ الهی و این ذخیره الهی بیش از پیش بهره مند باشیم و آیاتش را بهتر باور کنیم.
۴ نظر ۲۸ مرداد ۹۳ ، ۱۷:۵۸
عبد منیب
 
بسم الله الرحمن الرحیم
دلم نمی خواست که در شرایط فعلی رجانیوز خراب شود. چرا که این سایت از معدود سایتهایی است که در شرایط فعلی از ارزشهای انقلابی دفاع می کند. اما از آنجا که با خود عهد بسته ام که از حقیقت دفاع کنم ولو به ضرر خودم باشد، به نقد دو مقاله ای که در رجانیوز منتشر شد و موجد شبهه ای در سطح جامعه شد، پرداختم و برای این سایت فرستادم اما متأسفانه پس از چند روز هیچ خبری از پاسخ به آن یا انتشار آن نشد، لذا مجبور شدم در اینجا آن را منتشر کنم، شاید این شبهه زایل شود و قدمی در راه روشنگری در سطح جامعه باشد. این دو مقاله با عنوان ( یادداشتی تحقیقی از حجت الاسلام حسین سوزنچی/ آیا نام مبارک امام علی علیه السلام در قرآن کریم آمده است؟) و (مقاله عالمانه حجت الاسلام دهقانی در بسط مقاله حجت الاسلام سوزنچی /در بسط مقاله «آیا نام علی(علیه‌السلام) در قرآن آمده است؟) منتشر شدند. نقد این دو مقاله نشان خواهد داد که آن یادداشت، آنچنان هم تحقیقی نبوده و آن بسط، عالمانه نبوده است.
پیشگفتار:
 آن زمان که در شهر مقدس قم مشغول تحصیل بودم(تقریبا ده سال قبل) کتابی منتشر شد که تمام آیاتی که به ادعای نویسنده نام امیر مومنان و اهل بیت در قرآن آمده را در خود جمع کرده بود. این کتاب خیلی زود مورد نقد برخی از فضلای حوزه علمیه قم قرار گرفت و ظاهرا دیگر تجدید چاپ نشد تا اینکه چند شب پیش دوستی دوباره از وجود نام مقدس امیر المومنین(علیه السلام) با نام "علی" در قرآن سخن گفت و بنده در رد آن عرایضی را بیان کردم تا اینکه ریشه این کار برایم آشکار شد که برخی سایتها از جمله سایت رجانیوز با انتشار دو مقاله، یکی از حجه الاسلام سوزنچی و دیگری از حجه الاسلام دهقانی در تایید آن، بر خلاف نظر بیشتر مفسران شیعه، این شبهه را بوجود آورده که در چند مورد نام علی در قرآن صریحا آمده است. این نظر علاوه بر اینکه دلایل علمی محکم و غیر قابل خدشه ای ندارد که ان شاء الله بیان خواهد شد، نوعی انحراف بحث از مسیر اصلی خود و آن هم در شرایط حاضر است که بیش از هر زمانی شیعه و سنی نیازمند وحدت و همدلی هستند. به راستی با وجود آیاتی مانند آیات تبلیغ، أولی الأمر، ولایت، مباهله، صادقین، تطهیر و ... چه نیازی به چنین بحث ضعیفی است؟!  مگر باید نام علی(ع) صراحتا در قرآن آمده باشد تا ما مطمئن بشویم که خلیفه بلافصل بعد از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) علی(ع) است؟! به راستی مفسرانی همچون علامه طباطبایی که در مورد آیات ذکر شده بحث کرده و به کمک آن ها عالمانه به دفاع از حقانیت شیعه پرداخته اند چه ابایی داشته اند که در صورتی که نام علی صراحتا در قرآن آمده باشد و بتوانند با دلایل محکم آن را اثبات کنند چنین کاری را انجام ندهند؟! آیا بحث از وجود نام علی(ع) در قرآن و بعد آوردن دلایل ضعیف، بد دفاع کردن از این وجود مقدس نیست؟! و آیا در شرایط فعلی، شیعه را در سایر مباحث حقه ای که شیعه و سنی به آن اذعان کرده اند مورد تهمت قرار نخواهد داد که شاید سایر مسائل نیز همین گونه بدون دلیل محکم است؟! لذا بنده بر این شدم تا قبل از اینکه یکی از برادران اهل سنت این مقاله ها را نقد کنند خود به نقد آنها بپردازم  و این گونه به دفاع از آیین تشیع بپردازم و امیدوارم که نویسندگان این مقاله ها خود به اشتباه خویش پی ببرند و شرایط حاضر را به خوبی درک کنند. همچنین دست اندر کاران سایت رجانیوز و ان شاء الله در شرایط حاضر دیگر چنین مقالاتی منتشر نشود.
۳۱ نظر ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۱۴
عبد منیب
به نام خدا
سلام
سوال بالا را یکی از مخاطبان عبد منیب پرسیده. در این چند روز، چند نفر تا کنون این سوال را از بنده پرسیده اند. از آنجا که احتمال دادم این سوال در اثر مطالعه دو مقاله ای باشد که رجانیوز منتشر کرده و در آنها ادعا شده که نام علی(علیه السلام) صراحتا در قرآن آمده است، مقاله ای را در رد آن دو مقاله نوشتم و برای رجانیوز فرستادم. اگر رجانیوز منتشر کرد که لینک آن را در اینجا قرار خواهم داد و در غیر این صورت طی یکی دو روز آینده ان شاء الله در این وبلاگ منتشر می کنم.
ومن الله التوفیق

۲ نظر ۱۸ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۴۱
عبد منیب


به نام خدا
دانشجویی متن زیر را برای وبلاگ عبد منیب ارسال کرده که چندتا سوال و شبهه و درد دله. پاسخ را برای ایشان ارسال کردم و با موافقت ایشان در وبلاگ قرار دادم شاید اینها سوال دیگران هم باشه و این پاسخها به دردشون بخوره.
سلام
خداقوت ...
آدمای دور و برم کافر شدند چیکار کنم که من مثل اونها نشم؟
کسانی که یه روز روزه میگرفتند امسال بهم میگن نگیر ... دارم نگران میشم، حتی داییم که مادرشون سید علوی هستند نمیدونم چرا میگه تو فقط گناه نکن، روزه نگیری هم خدا باهات کاری نداره...
یکی دیگه میگه: از کجا معلوم امام حسین بوده، یکی میگه: امام رضا را با شراب مسموم کردند، پس اینها شرابخوار بودند و این که تو ایران خاکه، قاتل نمیدونم کی بوده، الکی میگن امام رضاست و...
من هیچکدوم را قبول ندارم، اما یه سوال: این آخوندا این روایاتی را که میگن، آدم از کجا بدونه درسته؟ میگن قرآن تحریف شده، اما مگه خدا نگفته که ما حافظ اون هستیم؟! با من بحث میکنند، من جوابشونو میدم، مثلا میگم: باید روزه بگیریم، خدا تو قرآن گفته و واسه سلامتی خودمونم خوبه و... میگن: تو که فوق لیسانس داری دیگه چرا؟
میگن: روزه سه روز بوده و بلال زبونش گرفته گفته سی روز، من میخندم میگم: اینا را کی بهتون گفته؟ میگن: مختونو شست و شو دادند... در صورتی که این شبکه وهابیا، شبکه کلمه، این حرفا را میکنه تو سر یه عده که یه کم هم ایمانشون ضعیفه. منم ایمانم ضعیفه، اما قلبا این حرفا را قبول ندارم. امام حسین و امام رضا را قبول دارم. ناراحت میشم مثلا داییم که اینقدر دوستش دارم اینا را میگه. میشه راهنماییم کنید؟
پاسخ:
به نام خدا
سلام بر شما
اینکه می فرمایید چه کار کنم مثل اونها نشم چند تا راه حل به نظرم میرسه:
1- از امیر المومنین نقل شده که:  یا معشر الفتیان حصّنوا أعراضکم بالادب و دینکم بالعلم: ای جوونا آبروتون رو با ادب و دینتون رو با علم نگه دارید.
بنابراین با زیاد کردن علم میشه آدم دینشو نگه داره و وقتی آدم با افراد جاهلی که مسائل دینی را بدون دلیل محکم رد می کنند رو به رو میشه، اگه ادب رو نگه داره، خودش رو نبازه و خیلی منطقی جواب بده و در این کار مداومت کنه آروم آروم اونها متوجه میشند که آیین شما حقه چرا که اگه حق نبود این قدر شما ثابت قدم نبودید: یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ وَ یُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمینَ وَ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ  (إبراهیم : 27 )
2- اعراض و بی توجهی کردن هم یک راهه که آدم رو در خیلی مواقع نجات میده. خدا در قرآنش به پیامبر(ص) می فرماید:
خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلینَ (الأعراف : 199)
3- خوندن آیات قرآن و فهم اونها نیز آدم رو ثابت قدم میکنه. این مشکلاتی که شما با آنها مواجه هستید چیز جدیدی نیست. همه پیامبران با این مشکلات درگیر بوده اند و در قرآن اومده و حتی خدا تو قرآن میگه کافران میگند چرا قرآن یکدفعه نیومده؟! این برای اینه که قلب تو رو آروم کنیم و برای همین اون رو آروم آروم برای تو میخونیم: وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتیلاً(الفرقان : 32)
در این میان خوندن و توجه به مفاهیم سوره کافرون خیلی به آدم در این دوره زمونه کمک میکنه. هر چند گاهی ضروریه، ولی ما اگه بخوایم دائما برای همه  شبهه های این و اون جواب پیدا کنیم از کار و زندگی میمونیم و ضمنا رزق و روزیمون از این دریای علم، یعنی قرآن، فقط میشه تکذیب یا پاسخ به تکذیب دیگران و فقط دور اون می چرخیم و هیچ وقت داخل نمیشیم. خدا در سوره واقعه می فرماید: آیا نسبت به این چنین سخنی(قرآن) سهل انگاری می کنید و رزق و روزیتون (از این قرآن ) فقط تکذیبه : أَ فَبِهذَا الْحَدیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ  وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ (الواقعة : 81 و 82)
در پاسخ به سوالات بعدی باید اول دو نکته روشن بشه و بعد بقیه با این دو نکته قابل اثباتند. اول سیستم نقل روایات معصومان و دوم عدم تحریف قرآن  است.
در مورد اول باید گفت که روایات معصومان (علیهم السلام) سینه به سینه به صورت استاد و شاگردی منتقل شده و بعضا در کتبی نوشته شده و به دست ما رسیده است. حال اگر نویسندگان این کتب یا سلسله مردان و زنانی که روایات را نقل کرده اند آدمهای قابل اعتماد و اصطلاحا ثقه باشند سیره عقلا اعتماد به چنین خبر و روایتی است. خوشبختانه با راهنمایی خود معصومان برای شناخت سلسله راویان یک حدیث علمی بوجود آمده است به نام علم رجال که در آن به شرح حال راویان احادیث پرداخته شده و نهایتا ثقه یا غیر ثقه بودن آنان مشخص می شود. برای مثال دو مورد از این کتب "الفهرست" و "الابواب" شیخ طوسی یعنی دانشمند بزرگ قرن پنجم هجری است. همو که صاحب کتابخانه بزرگ بغداد بود که در حمله مغول آتش گرفت و آنچنان هیمنه علمی او بر سراسر سرزمینهای اسلامی سایه انداخته بود که تا صد سال همه فکر می کردند هر چه در علم باید گفته می شد را شیخ گفته است و کسی به خود جرأت نمی داد نظری از وی را نقد کند. برای تشخیص درستی یا نادرستی یک روایت تنها سلسله راویان کارساز نیست بلکه همخوانی متن آن روایت با قرآن کریم نیز در صورتی که موضوع آن قابل بررسی در قرآن باشد یک راهکار است و نشان از آن دارد که آیا چنین سخنی را معصوم فرموده است یا خیر. زیرا بین کلام معصوم با کلام خدای متعال در قرآن کریم به معنای واقعی تضادی وجود ندارد.  برای بررسی متون احادیث نیز علم اصول استنباط، علم درایه الحدیث و فقه الحدیث بنا نهاده شده که در کنار علوم دیگری همچون ادبیات عرب(صرف، نحو و بلاغت)، تاریخ، تفسیر و ... به کمک یک مجتهد می آیند تا بتواند نظر خدا و معصومان را در مورد مسائل گوناگون بدست آورد. در واقع مجتهد( تلاشگر) کسی است که تلاش می کند نظر دین را مورد مسائل گوناگون از منابع دین به کمک علوم گوناگونی که کسب کرده بدست آورد. حال با این مقدمه می توان به آسانی پاسخ چند پرسش شما یا بهتر بگیم شبهه را یافت:
1- از کجامعلوم امام حسین بوده؟!
هر چند این شبهه نیازی به پاسخ نداره و همه قلبها گواهی به وجود چنین بزرگی می ده که نوه پیامبر اکرم(ص) و فرزند امیر مومنان علی بن ابیطالب(ع) و فاطمه(س) بوده که بر علیه یزید بن معاویه و همه انحرافات و کجرویها که خاندان بنی امیه در دین خدا بوجود آورده بودند قیام کرد و در سال 61 هجری در کربلا شهید شد ولی باز اگه کسی جواب بخواد باید گفت که راه بر طرف کردن این شبهه کتب تاریخه. در کتب تاریخی معتبر شرح حال این امام سوم شیعیان یعنی حسین بن علی بن ابیطالب بن عبد المطلب از زمان ولادت ایشان تا هنگام شهادت ایشان اومده و وقتی این چنین جزئی به حوادث زندگی شخصی در تاریخ پرداخته میشه که فرع بر وجود چنین شخصیه، دیگه وجود این شخص یک تواتر تاریخی است. تواتر به این معناست که آن قدر از اشخاص گوناگون نقل شده که امکان دروغ در آن صفر است. از جمله کتب معتبر تاریخی که به زندگی امام حسین پرداخته کتاب "الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد" شیخ مفید است. شیخ مفید از دانشمندان قرن چهارم هجری و استاد شیخ طوسی بوده که قبلا ذکر شد. وی در زمان خود ریاست شیعه را به عهده داشته و همچنین استاد سید رضی یعنی کسی است که نهج البلاغه را از میان روایات امیر المومنین بوجود آورد.
2- یکی میگه امام رضا را با شراب مسموم کردند پس اینها شرابخوار بودند و این که تو ایران خاکه قاتله نمیدونم کی بوده الکی میگن امام رضاست!!!
شبهه بالا را نیز تاریخ بر طرف میکنه. در کتاب ارشاد شیخ مفید (الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 270) دو روایت در مورد نحوه شهادت امام رضا (ع) آمده. در یکیش اومده که امام رضا با انار مسموم شهید شد و در یکی اومده با انگور مسموم و در هیچ کدوم حرفی از شراب نیست. در مورد مکان دفن حضرت رضا(ع) هم اومده (ُ وَ الْمَوْضِعُ دَارُ حُمَیْدِ بْنِ قَحْطَبَةَ فِی قَرْیَةٍ یُقَالُ لَهَا سَنَابَادُ عَلَى دَعْوَةٍ مِنْ نُوقَانَ‏ بِأَرْضِ طُوسَ وَ فِیهَا قَبْرُ هَارُونَ الرَّشِیدِ وَ قَبْرُ أَبِی الْحَسَنِ ع بَیْنَ یَدَیْهِ فِی قِبْلَتِهِ.) (الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 271) یعنی مکانش خانه حمید بن قحطبه در یک آبادی به نام سناباد نزدیک محله نوقان در سرزمین طوس است و در آن قبر هارون الرشید(پدر مامون) است و روبروی آن هم قبر ابا الحسن(امام رضا) است. از  این تعبیر بدست می آید که در مکان دفن امام رضا اختلافی وجود ندارد و همین جایی است که الآن وجود دارد.

در مورد دو شبهه زیر هم باید به قرآن مراجعه کرد و در صورتی که بپذیریم قرآن تحریف نشده بنابراین هر چه در آن آمده کلام خداست. در مورد عدم تحریف قرآن به زودی مقاله کوتاهی را در وبلاگ قرار خواهم داد.
1- میگن روزه سه روز بوده و بلال زبونش گرفته گفته سی روز؟!
آیه زیر نشون میده که این شبهه یه شوخی مسخره است؛ چون در این آیه اومده همه ماه مبارک رمضان را باید روزه گرفت(فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ)
شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَ مَنْ کانَ مَریضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (البقرة : 185)
ترجمه:
ماه رمضان ماهیه که در اون قرآن نازل شده که هدایتگر مردمه، و دارای دلایل آشکار هدایت، و تشخیص حق از باطله. پس هر کس از شما این ماه را درک کنه باید اون رو روزه بگیره، و کسى که بیماره یا در سفره تعدادى از روزهاى دیگه [رو روزه بگیره]. خدا براى شما آسونى مى‏خواد و براى شما دشوارى نمى‏خواد و [همچنین میخواد] تا این تعداد را تکمیل کنید و خدا را به پاس اون که راهنماییتون کرده به بزرگى یاد کنید، و امیده که شکرگزارى کنید.
2- تو فقط گناه نکن روزه نگیری هم خدا باهات کاری نداره!!!
در این شبهه معلوم نیست گناه را چی در نظر گرفته؟! گناه هر نوع نافرمانی خداست. بنابراین وقتی ثابت شد که خدا از ما خواسته کل ماه مبارک رمضان را به شرطی که مریض یا مسافر نباشیم روزه بگیریم بنابراین هر کاری غیر از این بکنیم نافرمانی خدا و گناهه.
۳ نظر ۱۸ تیر ۹۳ ، ۰۰:۰۷
عبد منیب

به نام خدا

دوستی از من پرسید چرا برای زنان بارداری که نا آرام و در زحمت هستند توصیه می کنند که سوره محمّد را زیاد بخوانند؟
پاسخ دادم: اینکه سوره ی محمّد خواصش چیست را نمی دانم و روایاتی در این زمینه وجود دارد که خواصی را برای بعضی سوره ها و آیات بر می شمرند اما روایتی در ذهن دارم که امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: « ما فرزندان خود را تا 7 روز محمّد می نامیم و پس از آن اگر خواستیم نام او را عوض می کنیم و اگر نخواستیم همان محمّد می گذاریم.» در روایت دیگری دیدم به این مضمون که فرموده بود: اگرمی  خواهید فرزندتان پسر متولد شود او را در شکم مادرش محمّد بنامید و وقتی به دنیا آمد اگر خواستید نام او را تغییر دهید. در روایت دیگری است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند:« هر کس چهار پسر داشته باشد و هیچ کدام را به نام من نگذارد، به من ستم کرده است.»
این روایات نشان از اثری دارد که خداوند به نام محمّد بخشیده است. نامی که خداوند بر آخرین پیامبر و رسولش قرار داد. او که مایه رحمت همه جهان و مایه آسایش و آرامش خداپرستان بود.
على بن حسین بابویه قمی در قرن چهارم هجری در کتابش (الإمامة و التبصرة من الحیرة، ص120) روایتی را با سند از پیامبر اکرم (ص) آورده است که:
«الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی، اسْمُهُ‏ اسْمِی‏، وَ کُنْیَتُهُ کُنْیَتِی، أَشْبَهُ النَّاسِ بِی خَلْقاً وَ خُلْقاً، تَکُونُ لَهُ غَیْبَةٌ وَ حَیْرَةٌ حَتَّى تَضِلَّ الْخَلْقُ عَنْ أَدْیَانِهِمْ، فَعِنْدَ ذَلِکَ یُقْبِلُ کَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ، فَیَمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً »
«مهدی از فرزندان من است، اسم او اسم من است و لقبش لقب من، او شبیه ترین مردم از نظر شمایل و اخلاق به من است، غیبتی دارد و همچنین آن چنان سرگردانی [برای مردم]که مردم آیینشان را از دست می دهند و در این هنگام او همچون شهاب شکافنده ای می رسد و زمین را پر از عدل و داد می کند، همانطور که از ظلم و ستم پر شده بود»

این روایت و روایات دیگری که در این زمینه وجود دارد نشان می دهد که نام آخرین وصی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز محمّد است، یعنی همان نامی که در برخی کتب م ح م د نوشته شده است. علت این نوع نگارش نیز برخی روایات در این زمینه است.

۱ نظر ۱۶ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۰۰
عبد منیب
   
به نام خدا
   در این مدت که بیان سایتهای به روز شده را نشان میدهد، و کار بسیار خوبی است، چند سایت جنسی رویت شد که به زعم خود میخواهند جوانان را هدایت کنند و احیانا به پرسش های جنسی آنان پاسخ دهند. پرسشهایی که عموما جوانان از پرسیدن آنها به صورت حضوری و غیر از اینترنت شرم می کنند. هر چند نمی توان در مورد همه ی این سایتها به یک گونه قضاوت کرد اما مسلما وجود برخی از این سایت ها غیر لازم، مضر و بعضا مغرضانه است.
   در یکی از این سایتها که ظاهرا برای فروش کتابش آمده و صرفا برای هدایت جوانان کتاب 16 هزار تومنی اش را سه هزار تومن حراج کرده! و تأکید دارد که حتما از تصاویر استفاده کند و به جزئیات مسائل جنسی بپردازد، دو نظر گذاشتم که هربار با اینکه پاسخ گذاشتند اما از پاسخ درست دادن به سوالات طفره رفتند و در نظر سوم وقتی دیدند در پاسخ گرفتن جدی هستم و محترمانه پاسخهایشان را نقد می کنم نظر را حذف کردند و با اینکه چند بار پاسخ خواستم جواب نشنیدم.  جالب است که نویسنده یا نویسندگان این سایت و منابع آنها نیز مشخص نیست و بعید نیست مطالب این سایت ها تجربیات شخصی نویسنده یا نویسندگانش باشد.
   این گونه سایتها عموما بر اساس تجربیات غربیان از مسائل جنسی است که اصالت لذت کاذب پایه آن است و با اغراق کردن در میل جنسی می خواهد این میل را مهمترین میل بشر معرفی کرده و همه مشکلات روانی انسان را ناشی از ارضا نشدن این میل بداند. اگر فضای قرآنی این سایت نبود می گفتم مثالی که در یکی از این سایت ها بود و پس از تذکر بنده خوشبختانه حذف شد تا بدانید نهایت این کار به کجا می کشد و دغدغه جوان ایرانی که مخاطب چنین سایتهایی است نهایتا چه خواهد شد و این دردی است که دردمندان را میسوزاند؛ چرا که سایتهای مستهجن تکلیفشان مشخص است و خواننده می داند نویسنده با چه قصدی می نویسد و اعتماد ساز نیست. مشکل آنجاست که فرعون(فرهنگ غربی) می گوید: «وما اهدیکم إلا سبیل الرشاد»: من شما را تنها به راه درست هدایت می کنم. (غافر/29) اما ای کاش مسئولان فرهنگی و دانشمندان مسلمان بصیر و آگاه ما همچون مومن آل فرعون باشند و کلام فرعون را خنثی کرده و بگویند: «اتبعون اهدکم سبیل الرشاد»: از من تبعیت کنید تا راه درست را به شما نشان دهم.(غافر/38)
   نهایت کاری که این سایتها با مخاطبان خود می کنند این است که به جای اینکه ایدز بگیرند وبا می گیرند! هر چند شاید وبا بهتر از ایدز باشد اما یک نفر بیاید و این وبا را درمان کند! متأسفانه در کشور ما فرهنگ به سمتی رفته و آنچنان برخی مسئولان فرهنگی کشور(بخوانید مسئولان بی فرهنگی) در طول سالیان به مرگ گرفته اند که همه به تب راضی شده ایم.
   نیاز جنسی از جمله نیازهای انسان است و پاسخ لازم و به موقع به آن از ضروریات جنس بشر است و مگر می شود دین متکامل اسلام و خدای حکیم و مهربان از طریق اولیاء و انبیاء به آن نپرداخته باشد بلکه در آیات قرآن و روایات اسلامی به طور مکفی به آنها پرداخته شده است و بسیاری از آنچه این گونه سایتها منتشر می کنند علم بی سودی است که ما در انتهای روز پس ازهر  نماز عصر از خدا می خواهیم که ما را از آن دور کند.(اعوذ بک من  علم لا ینفع) علمی که هر فرد در زندگی زناشویی خود به تجربه اگر لازم باشد به آن دست خواهد یافت. علاوه بر این کشاندن جزئیات مسائل جنسی از دوره های آموزش قبل ازدواج به فضای اینترنت که این سایت ها متکفل آنند ضررش بیش از سودش است چرا که مخاطب این سایتها گاهی نوجوانان غیر بالغ و جوانانی هستند که سالها تا ازدواج فاصله دارند و میل کاذبی که در آنها با خواندن و دیدن این مطالب ایجاد می شود ذهن آنها را مشوش کرده و گاهی به گناه سوق می دهد و حتی این میل کاذب لذت را از جوانان متأهل نیز خواهد گرفت چون گمان می کنند همسرشان باید حتما همانگونه باشد که این سایتها می گویند.
۲ نظر ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۱۷
عبد منیب