به نام آفریننده نور
سالروز مبعوث شدن پیامبر اکرم، آخرین و بزرگترین پیام آور الهی حضرت محمّد(روحی فداه)، به نبوت و رسالت بر تمام آزادگان جهان مبارک باد
زیارت شریف آل یاسین، زیارت زیبایی است که در مورد معصومان(علیهم السلام) خصوصا امام زمان(عج) است. ظاهرا قدیمی ترین سندی که این زیارت در آن آمده کتاب الاحتجاج طبرسی(جلد2، صفحه492) است. این زیارت از ناحیه امام زمان حضرت بقیه الله (عج) آمده است. در پایان این زیارت به عنوان دعا جملات زیبایی در مورد نور وجود دارد. در این روایت پیامبر اکرم(ص) سراسر نور و نشانه و نماد آن معرفی شده اند و نور به ده نوع تقسیم شده و هر یک به یکی از اعضای بدن ما یا اعمال ما نسبت داده شده است که ما خواهان آنیم. حکیمان در تعریف نور آورده اند که نور چیزی است که خود روشن است و سبب روشنایی می شود. بنابراین فکری روشن است که ثبات داشته باشد، دلی روشن است که ایمان و یقین جای آن باشد، زبانی روشن است که راست بگوید، دینی روشن است که بصیرت در آن باشد و گوش و چشمی روشن است که حقیقت را ببیند و بفهمد و محمد و آل محمد را دوست داشته باشد. این روایت نورانی را به عنوان عیدی تقدیم خوانندگان وبلاگ عبد منیب می کنم:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ نَبِیِّ رَحْمَتِکَ وَ کَلِمَةِ نُورِکَ وَ أَنْ تَمْلَأَ قَلْبِی نُورَ الْیَقِینِ وَ صَدْرِی نُورَ الْإِیمَانِ وَ فِکْرِی نُورَ الثَّبَاتِ وَ عَزْمِی نُورَ الْعِلْمِ وَ قُوَّتِی نُورَ الْعَمَلِ وَ لِسَانِی نُورَ الصِّدْقِ وَ دِینِی نُورَ الْبَصَائِرِ مِنْ عِنْدِکَ وَ بَصَرِی نُورَ الضِّیَاءِ وَ سَمْعِی نُورَ وَعْیِ الْحِکْمَةِ وَ مَوَدَّتِی نُورَ الْمُوَالاةِ لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ (ع)»
خدایا از تو می خواهم که درجات محمّد، پیامبر رحمت و نشانه و نماد نورت را بالا ببری،
و قلب مرا با نور یقین پرکنی
و سینه ام را با نور ایمان
و فکرم را با نور ثبات
و اراده ام را با نور علم
و نیرویم را با نور عمل
و زبانم را با نور راستی
و دینم را با نور بینش از جانب خودت
و دیده ام را با نور روشنایی
و گوشم را با نور فهم حکمت
و دوستی ام را با نور دوست داشتن محمد و آل او پر کن.
به نام خدا
سالروز شهادت جانسوز حضرت موسی بن جعفر را به همه دوستداران این امام بزرگ تسلیت عرض می کنم و این حدیث زیبا را به این عزیزان تقدیم می کنم. به این امید که ان شاء الله با عمل به این حدیث از پیروان واقعی این امام مهربان و همه معصومان(علیهم السلام) باشیم. در این حدیث اومده که درجات بهشتیان به اندازه آیات قرآنه و در مورد شیوه قرآن خوندن ایشون نکته ای داره. حدیث در کتاب شریف "کافی" جلد دوم صفحه 606 آمده و به این صورته:
عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَفْصٍ قَالَ:
«سَمِعْتُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ (ع) یَقُولُ لِرَجُلٍ أَ تُحِبُّ الْبَقَاءَ فِی الدُّنْیَا فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَ وَ لِمَ قَالَ لِقِرَاءَةِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فَسَکَتَ عَنْهُ فَقَالَ لَهُ بَعْدَ سَاعَةٍ یَا حَفْصُ مَنْ مَاتَ مِنْ أَوْلِیَائِنَا وَ شِیعَتِنَا وَ لَمْ یُحْسِنِ الْقُرْآنَ عُلِّمَ فِی قَبْرِهِ لِیَرْفَعَ اللَّهُ بِهِ مِنْ دَرَجَتِهِ فَإِنَّ دَرَجَاتِ الْجَنَّةِ عَلَى قَدْرِ آیَاتِ الْقُرْآنِ یُقَالُ لَهُ اقْرَأْ وَ ارْقَ فَیَقْرَأُ ثُمَّ یَرْقَى قَالَ حَفْصٌ فَمَا رَأَیْتُ أَحَداً أَشَدَّ خَوْفاً عَلَى نَفْسِهِ مِنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع وَ لَا أَرْجَى النَّاسِ مِنْهُ وَ کَانَتْ قِرَاءَتُهُ حُزْناً فَإِذَا قَرَأَ فَکَأَنَّهُ یُخَاطِبُ إِنْسَاناً.»
سلیمان بن داود از حفص روایت کرده که گفته: از موسی بن جعفر(ع) شنیدم که به مردی می فرمود:
آیا دوست داری تو این دنیا بمونی؟ گفت: بله. فرمود: چرا؟ گفت: برای اینکه سوره «قل هو الله احد» رو بخونم. امام چیزی نگفت و بعد از چند لحظه فرمود: ای حفص! هر کس از دوستان و شیعیان ما از دنیا بره و قرآن را به خوبی ندونه، در قبرش بهش یاد میدن تا درجاتش تو بهشت بالا بره؛ برای اینکه درجات بهشت به اندازه آیات قرآنه. به او گفته میشه بخون و بالا برو؛ و او هم میخونه و بالا میره. بعد سلیمان میگه که حفص گفت:
هیچ کس را به اندازه موسی بن جعفر ندیدم که از نفس خودش بترسه. و هیچ کس رو هم امیدوار تر از او ندیدم. قرائت محزونی داشت و وقتی میخوند انگار یه آدم رو خطاب قرار می داد.
به نام خدا
در این روزها که متعلق به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) است خوب است این روایت زیبا را که از این وجود نازنین است مرور کنیم و خود را محک بزنیم و ببینیم ما که دم از فاطمه می زنیم آیا فاطمی نیز هستیم و چقدر به حضرت فاطمه که به حقیقت الگوی تمام مردان و زنان عالم هستند نزدیک هستیم؟! این روایت را مرحوم دشتی در کتاب نهج الحیاة که فرهنگ سخنان حضرت زهرا (سلام الله علیها) است در ص 271 آورده اند. صرف نظر از سند روایت، مضمون این روایت با سیره ایشان سازگار است:
«حبّب إلی من دنیاکم ثلاث؛ تلاوة کتاب الله و النظر فی وجه رسول الله و الإنفاق فی سبیل الله»
از دنیای شما سه چیز نزد من دوست داشتنی است؛ تلاوت کتاب خدا، نگاه به چهره رسول خدا و انفاق کردن در راه خدا
این حدیث بر دایره محبت و دوست داشتن می چرخد. یعنی عشق و محبت نسبت به آنچه مربوط به خداست: کتاب خدا، رسول خدا و کمک به دیگران در راه خدا. یعنی نه تنها انجام دادن این مسائل بلکه دوست داشتن آنها.
بنابراین به آسانی می توانیم بفهیم که آیا شیعه فاطمه(سلام الله علیها) یعنی برترین بانوی همه عوالم(سیدة نساء العالمین) هستیم یا خیر؟ هر اندازه تلاوت قرآن را دوست داشته باشیم به ایشان نزدیک تریم. هر اندازه وجود نازنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را دوست داشته باشیم فاطمی تریم. و از آنجا که پیامبر اکرم پدر ایشان بوده اند و ما در روایات داریم که نگاه محبت آمیز به پدر و مادر عبادت است پس هر اندازه نسبت به پدر و مادرمان مهربان تریم شیعه تریم. و هر اندازه گذشتن از امکانات مادی و معنوی و خیر رساندن به دیگران برای ما دوست داشتنی تر است ما به حضرت زهرا نزدیکتریم.
خب حالا چقدر فاطمی هستید؟
هر چند نحوه شهادت حضرت زهراء(سلام الله علیها) را هم در منابع کهن و معتبر اهل سنت و هم شیعه میتوان یافت اما درد دل امیر مؤمنان(علیه السلام) با پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) به هنگام دفن فاطمه (علیها السّلام) نشان از عمق فاجعه و بزرگی مصیبتی دارد که به جهان اسلام در آن زمان وارد شده است. در این سخن امیر المومنین علی (علیه السلام) یعنی کسی که به همراه پیامبر در طول 23 سال کوهی از مشکلات را تاب آورد و در خیبر را یک تنه از جا کند، دم از کم صبری در عزای فاطمه(سلام الله علیها) میزند و از امت خویش شکایت میکند. سید رضی در قرن چهارم هجری این کلام حضرت را در نهج البلاغه جزء خطبه ها آورده است. این سخن، خطبه 202 نسخه صبحی صالح (ص320 ) است که به همراه ترجمه مرحوم دشتی(ص425) در زیر می آورم:
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَةِ فِی جِوَارِکَ وَ السَّرِیعَةِ اللَّحَاقِ بِکَ. قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی، وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِی، إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِعَظِیمِ فُرْقَتِکَ وَ فَادِحِ مُصِیبَتِکَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ؛ فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودَةِ قَبْرِکَ، وَ فَاضَتْ بَیْنَ نَحْرِی وَ صَدْرِی نَفْسُکَ، فإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ، فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ، أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ، وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ إِلَى أَنْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی أَنْتَ بِهَا مُقِیمٌ، وَ سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا، فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ، وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ هَذَا، وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ یَخْلُ مِنْکَ الذِّکْرُ. وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ.»
سلام بر تو اى رسول خدا، سلامى از طرف من و دخترت که هم اکنون در جوارت فرود آمده و شتابان به شما رسیده است.
اى پیامبر خدا، صبر و بردبارى من با از دست دادن فاطمه کم شده، و توان خویشتندارى ندارم. امّا براى من که سختى جدایى تو را دیده، و سنگینى مصیبت تو را کشیدم، شکیبایى ممکن است. این من بودم که با دست خود تو را در میان قبر نهادم، و هنگام رحلت، جان گرامى تو میان سینه و گردنم پرواز کرد. پس همه ما از خداییم و به خدا باز مىگردیم.
امانتى که به من سپرده بودى برگردانده شد، و به صاحبش رسید، از این پس اندوه من جاودانه، و شبهایم، شب زنده دارى است، تا آن روز که خدا خانه زندگى تو را براى من برگزیند. به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امّت تو چگونه در ستمکارى بر او اجتماع کردند.
از فاطمه بپرس، و احوال اندوهناک ما را از او خبر گیر، که هنوز روزگارى سپرى نشده، و یاد تو فراموش نگشته است.
سلام من به هر دوى شما، سلام وداع کنندهاى که از روى خشنودى یا خسته دلى سلام نمىکند. اگر از خدمت تو باز مىگردم از روى خستگى نیست، و اگر در کنار قبرت مىنشینم از بدگمانى بدانچه خدا صابران را وعده داده نمىباشد.
به نام خدا
در کتاب من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق(ج4، ص392) که یکی از کتب معتبر شیعه است حدیث زیبایی از وجود نازنین امام صادق(علیه السلام) دیدم که اینجا براتون نقل میکنم. در این حدیث ایشون راز چهار ذکر قرآنی را برامون گشوده اند ان شاء الله با پناه بردن به اونها راهمون باز بشه و نجات پیدا کنیم. در این حدیث محمد بن حمران از امام نقل کرده که فرمودند: تعجب می کنم از چهار دسته که چهار ناراحتی دارند ولی به این چهار چیز پناه نمی برند؛
تعجب می کنم از کسی که از چیزی می ترسه، چرا به این کلام خدای عزیز پناه نمی بره: « حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ»(آل عمران/173) زیرا خدای عزیز بعدش میگه: «با نعمت و بخششی از جانب خدا باز گشتند بدون اینکه آسیبی به اونها برسه.»
تعجب می کنم از کسی که اندوهناکه، چرا به این سخن خدای متعال پناه نمی بره: « لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ، سُبْحانَکَ، إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»(الأنبیاء/87) چرا که خدا بعد از آن میگه: «دعای او را مستجاب کردیم و او را از غصه نجات دادیم و مومنان را هم همینطوری نجات میدیم.»
تعجب می کنم از کسی که کسی بهش نیرنگ زده، چرا به این سخن خدا پناه نمیبره: « وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ»(غافر/44) زیرا خدا بعدش میگه: «خدا او را از شر نیرنگشون نجات داد.»
و تعجب می کنم از کسی که رزق دنیایی میخواد، چرا به این سخن خدای متعال پناه نمیبره: « ما شاءَ اللَّهُ، لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»(الکهف/39) زیرا خدا بعدش میگه: «اگر مرا در مال و فرزند کمتر از خودت میبینی امیده پروردگارم بهتر از باغ تو به من بده.»
هر کدام از این ذکرها در قرآن از زبان شخص یا اشخاصی گفته شده و خدا بعدش به کلام اونها ترتیب اثر داده و امام صادق ما را به اونها راهنمایی کرده اند. طبعا هر کدوم از این ذکرها رازی داره که با موضوع خودش در ارتباطه. برای مثال ذکر یونسیه که راه نجات پیدا کردن از غمه، رازش اینه که ما غم و غصمون از اینه که فکر می کنیم یا بی پناهیم یا پناهمون پناه محکمی نیست. با گفتن این ذکر که «لا اله الا انت» در واقع داریم اعلام می کنیم پناه ما خداست. خدایی که هیچ معبودی جز او نیست و هیشکی به پاش نمیرسه، و با گفتن «سبحانک» داریم اعلام میکنیم که پناه ما از هر عیب و نقصی پاکه. مگه خدای من جاهله که ندونه؟ مگه ناتوانه که نتونه؟ مگه بخیله که نده؟ هرگز، اون مثل یک باغ گله، یک مجموعه از زیبایی. پس مشکل کجاست؟ مشکل اینه: «انی کنت من الظالمین» یعنی این منم که به خودم ظلم کرده ام با کارهام. این منم که به تو ظلم کردم که فکر میکنم تو نمیتونی یا نمیدونی یا بخیلی!!! این منم که با این همه نعمتی که بهم دادی فکر میکنم تو نمیبخشی که البته الآن عبد منیب شدم و دارم پیش تو اعتراف می کنم و تو بزرگتر از اونی که منو نبخشی و به رخم بکشی.
پس دیگه چرا غصه؟ یه کم فکر کنید، یا نه اصلا یه کم این ذکر را تکرار کنید ببینید بازم غصه می خورید.
به نام خدا
حدیث زیر را در تفسیر المیزان علامه طباطبایی(ره) ذیل آیه 22 سوره ملک دیدم. اصل حدیث در کتاب شریف کافی (ج2، ص423) آمده است و می دونید که کافی کلینی از کتب معتبر شیعه است. حدیث از ابوجعفر یعنی امام باقر(علیه السلام) است. حدیث با ترجمه به شرح زیر است:
«إِنَّ الْقُلُوبَ أَرْبَعَةٌ؛ قَلْبٌ فِیهِ نِفَاقٌ وَ إِیمَانٌ، وَ قَلْبٌ مَنْکُوسٌ، وَ قَلْبٌ مَطْبُوعٌ، وَ قَلْبٌ أَزْهَرُ أَجْرَدُ. فَقُلْتُ: مَا الْأَزْهَرُ؟ قَالَ: فِیهِ کَهَیْئَةِ السِّرَاجِ، فَأَمَّا الْمَطْبُوعُ فَقَلْبُ الْمُنَافِقِ، وَ أَمَّا الْأَزْهَرُ فَقَلْبُ الْمُؤْمِنِ؛ إِنْ أَعْطَاهُ شَکَرَ، وَ إِنِ ابْتَلَاهُ صَبَرَ، وَ أَمَّا الْمَنْکُوسُ فَقَلْبُ الْمُشْرِکِ. ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ الْآیَةَ " أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ". فَأَمَّا الْقَلْبُ الَّذِی فِیهِ إِیمَانٌ وَ نِفَاقٌ، فَهُمْ قَوْمٌ کَانُوا بِالطَّائِفِ فَإِنْ أَدْرَکَ أَحَدَهُمْ أَجَلُهُ عَلَى نِفَاقِهِ هَلَکَ وَ إِنْ أَدْرَکَهُ عَلَى إِیمَانِهِ نَجَا »
قلب چهار قسم است: 1- قلبى است که در آن هم نفاق است و هم ایمان، 2- و قلبى است به کلى زیر و رو شده، 3- و قلبى است مهر و موم شده، 4- و قلبى است أزهر، پرسیدم قلب أزهر کدام است؟ فرمود: قلبى است که در آن نورى چون چراغ هست.
و اما قلب مهر و موم شده، قلب منافق است. و قلب أزهر، قلب مؤمن است؛ اگر خدا به او نعمتى دهد شکر مىگزارد، و اگر مبتلایش کند صبر مىکند. و اما قلب منکوس قلب مشرک است، آن گاه این آیه را در معناى قلب زیر و رو شده تلاوت کرد:" أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ"، و اما قلبى که هم نفاق در آن هست و هم ایمان قلب مردمى است که در طائف بودند، اگر أجل یکى از آنها در حال نفاق مىرسید، هلاک شده بود، و اگر در حال ایمان مىمرد نجات مىیافت.
آنگاه علامه می فرماید منظور از "قوم کانوا بالطائف" شهر طائف نیست بلکه قلبی است که شیطان طوافش می کند.(المیزان، ج19، ص: 605)
از این حدیث پیداست که غیر از مومن و مشرک و منافق دسته ای دیگر هم هستند بین مومن و منافق!
خدا روز قیامت به قلبامون نگاه میکنه. حالا قلب شما جزء کدوم دسته است؟