<>

عبد منیب


این وبلاگ به منظور خدمتی به اهل ایمان و عمل و در راستای نشر معارف بلند اسلام عزیز منتشر شده است. مطالب را با موضوعاتی که در پایین این صفحه مشخص شده آورده ام و قصدم این است که از انتشار مطالبی که خود فهم نکرده ام و همچنین مطالب سایر نویسندگان حتی الامکان خودداری کنم و در واقع به نوبه خود به تولید اثر بپردازم و در صورت نقل مطلب از جایی، مأخذ را ذکر کنم. لطفا مرا از نظرات خویش بهره مند سازید.

آخرین نظرات
  • ۱۵ فروردين ۰۲، ۲۱:۲۹ - احمد
    Ya Ali

۱۳ مطلب با موضوع «دل نوشته ها» ثبت شده است

به نام خدا

عشق به انقلاب اسلامی و امام و ارزشها باید از کودکی تو وجود آدم باشه. سوم دبستان که بودم معلمی داشتیم به اسم آقای پناهی. اون زمان تو مدرسه ی شهید سرائیان درس میخوندم. الآن تبدیل شده به مدرسه حاج نمیدونم چی چی. مدرسه شیک تر شده اما فکر نمیکنم با صفاتر از اون روز باشه. یادمه دهه فجر که می شد تموم مدرسه را آذین می بستند. هر روز سر صف یک نمایش یا سرود یا برنامه اهدای جوایز یا ... داشتیم. خلاصه مدرسه می شد سراسر شادی. من هم صدای خوبی داشتم و تو گروه سرود بودم. یادمه سرود "بهمن خونین جاویدان" را حفظ بودم و چند بار این سرود را سر صف اجرا کردیم. یکبار هم به صورت تکی خوندم. معلم ما هم مسئول این کارها بود. کلاس ما دهه فجر که می شد به کلی می شد خاطرات انقلاب و قصص انبیاء و خوندن سرود و روزنامه دیواری درست کردن و ... . بچه ها هم خیلی خوششون میومد. حتی وقتی ایشون از مدرسه رفت چند تا از بچه ها هم همراه ایشون به مدرسه محل تدریس ایشون رفتند و چهارم ابتدایی را تو کلاس ایشون بودند. آقای پناهی با بقیه معلم ها فرق داشت. فقط به درس دادن کتابها  اکتفا نمی کرد و در طول سال هم از گفتن قصص انبیاء و خوندن احادیث ائمه و آیات قرآن دریغ نمی کرد. البته برخی از والدین و شاید برخی از معلم ها اعتراض داشتند. یادمه من که معدلم بیست بود شده بود هجده. بابام به معلم دوم دبستانم یعنی خانم رستم خانی گفته بود. ایشون یک بار مرا در راهرو دید و کلی توبیخم کرد و گفت: من با آقای پناهی هم صحبت کرده ام. نمیشه که هی سرود بخونه و قصه بگه و ... . اون سال گذشت اما شور و هیجانی که ایشون تو وجود من درست کرده اند تا الآن تو خون منه. الآن هر وقت سرودهای انقلابی خونده میشه تو وجودم احساس شور و شعف می کنم. از همون سوم دبستان با مسجد آشنا شدم و امروز هر چی دارم از مسجده. آشناییم با قرآن به طور جدی هم از همون موقع است. ایشون ما را به خوندن قرآن تشویق می کرد. البته ادا در نمیاورد. واقعا اعتقادش بود. برای همین تو وجود ما اثر میذاشت. من از بس جزء سی قرآن را خونده بودم از حفظ بودم. از همون موقع شنا کردن را یاد گرفتم. یعنی با بچه های مسجد می رفتیم استخر و از اونا یاد گرفتم. با نرمش صبحگاهی و ورزش تکواندو و دفاع شخصی از همون موقع آشنا شدم. از همون موقع موسیقی حرام گوش نمی دادم. احساس می کردم موسیقی حرام روحم را می خورد. حتی میومدم تو خونه و داستانهایی که ایشون برامون نقل می کرد را بازگو می کردم. و خانواده را هم تحت تأثیر قرار داده بودم. خانواده ما خیلی معمولی بودند. پدرم بنا بود و سواد خوندن و نوشتن هم نداشت اما اهل رزق حلال بود. مادرم هم خانه دار بود و تازه در نهضت سواد آموزی پنجم دبستان را گذرانده بود اما تا یادمه قرآن و مفاتیح جلوش باز بوده. تو خونه ما حساسیتی رو موسیقی و مسجد رفتن و کتاب خوندن نبود و از این نظر آزاد آزاد بود. حتی یادمه وقتی داداش بزرگترم که اول دبیرستان بود و گفت میخوام دیگه درس نخونم و برم سراغ کار، خیلی کسی مقاومت نکرد. با سواد خونه  خواهر بزرگترم بود که چهارم دبیرستان بود و من پزش را می دادم و یادمه به دوستم می گفتم: خواهر تو چندمه؟ خواهر من کلاس دورازدهمه. اما این محیط آزاد را من با چیزهایی که یاد گرفته بودم تحت تأثیر قرار دادم و دیگه کسی به قول ما نوار ترانه گوش نمی داد و این ها برکت معلمی بود که براش زندگی کردن و زندگی دادن مهم بود نه فقط درس خوندن و درس دادن. الآن در آغاز دهه فجر 1392 با همه وجودم به همه کسانی که عاشق امام و انقلاب و ارزشها هستند می گم: دهه فجر مبارک.

۴ نظر ۱۳ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۴۰
عبد منیب

به نام خدا

   سربازی برای کسانی که این دوره را طی کرده اند پر از خاطرات تلخ و شیرین است. برای من هم خاطرات تلخ و شیرین داشت اما هر وقت به یاد برگزاری کلاس تخصصی قرائت قرآن در دوره آموزشی سربازی در ارتش میفتم برام پر از شیرینی میشه. در این کلاس شب ها با هماهنگی فرمانده گردان در محل برگزاری کلاس ها در پادگان شهید انشایی ارتش(02) دوره آشنایی با قرائت و تجوید قرآن برگزار می کردیم و الحمد لله موفق شدیم یک دوره کامل تجوید کاربردی برگزار کنیم. معمولا تا اسم ارتش میاد همه با خاطراتی که از زمان محمد رضا شاه به یاد دارند بی توجهی به مظاهر شریعت را جزء لا ینفک آن می دانند ولی باید بدانیم که امروزه اینطور نیست و من فکر میکنم روز به روز هم بهتر میشه و اگر مسئولان به فکر باشند و خوب برنامه ریزی کنند مشکلات کنونی سربازی را هم نخواهیم داشت. شاید صهیونیستها با توجه به کلید واژه ای که در این مطلب قرار داده ام سری به این وبلاگ بزنند لذا از همین جا تهدیدشون میکنم که ان شاء الله به زودیای زود با همین ارتش مومن به خدا و همه ی نیروهای انقلابی همشون رو از مسجد الأقصی مثل آشغالی که در سطل زباله میریزند بیرون میریزیم و نماز جماعتی در مسجد الأقصی به پا میکنیم که دنیا تا به حال ندیده باشه.

 

۵ نظر ۰۲ بهمن ۹۲ ، ۱۴:۲۲
عبد منیب

به نام خدا

پاییز امسال در دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان و واحد خمینی شهر چند جلسه ای را در خدمت دوستان خوبم بودم. برای من که جلسات خاطره انگیزی بود خصوصا که کارمان بررسی آیات قرآن کریم پیرامون سبک زندگی اسلامی در بحث ارتباط با خدای متعال، ارتباط با خلق، ازدواج و پوشش بود و چند جلسه ای را در خدمت آن خوبان با قرآن مأنوس بودیم. جلسه آخر در دانشگاه آزاد اسلامی خمینی شهر مسئول آنجا آقای موسوی چندتا عکس یادگاری از ما گرفتند که اینجا قرار می دهم. ضمنا فایل پاورپوینت این جلسات را هم قرار می دهم. این فایل ها به صورت باز است تا اهل نظر بتوانند آن را کامل نمایند و احیانا توضیحات و تصاویری به آن بیفزایند و ان شاء الله که مرا نیز از نظرات خویش بی بهره نسازند. الحمد لله با بیان حضرت آقا(منظورم آیت الله خامنه ای عزیز هستند) در پاییز سال گذشته(1391) این بحث مورد نظر پژوهشگران قرار گرفته و کارهای خوبی تا کنون انجام شده که امیدوارم بتوانم در آینده این کارها را معرفی کنم.

  

ارتباط با خدا
حجم: 172 کیلوبایت

ارتباط با خلق
حجم: 151 کیلوبایت

چند نگاه قرآنی به ازدواج
حجم: 147 کیلوبایت
پوشش قرآنی
حجم: 127 کیلوبایت
چگونه از قرآن برداشت کنیم
حجم: 148 کیلوبایت

۰ نظر ۲۸ دی ۹۲ ، ۱۴:۰۲
عبد منیب