<>

عبد منیب


این وبلاگ به منظور خدمتی به اهل ایمان و عمل و در راستای نشر معارف بلند اسلام عزیز منتشر شده است. مطالب را با موضوعاتی که در پایین این صفحه مشخص شده آورده ام و قصدم این است که از انتشار مطالبی که خود فهم نکرده ام و همچنین مطالب سایر نویسندگان حتی الامکان خودداری کنم و در واقع به نوبه خود به تولید اثر بپردازم و در صورت نقل مطلب از جایی، مأخذ را ذکر کنم. لطفا مرا از نظرات خویش بهره مند سازید.

آخرین نظرات
  • ۱۵ فروردين ۰۲، ۲۱:۲۹ - احمد
    Ya Ali

به نام خدا

یکی از وزارتخانه هایی که انتقادات جدی به آن وارد است و شاید از لحاظ عملکرد بدترین وزارت خانه دولت در طی دو سال اخیر باشد وزارتخانه مهم علوم، تحقیقات و فناوری است. سیاسی کاری در این وزارتخانه چهره زشتی به خود گرفته و رشد علمی کشور را بسیار کند و دانشجویان را سرخورده کرده است. برای نمونه بسیاری از دانشگاهها هنوز که هنوز است بی رئیس و معطل مانده و از این جمله است دانشگاه اصفهان.  این مطلب سبب شد که در سخنرانی اخیر حضرت آقا (چهاردهم تیر 94) بی سابقه ترین انتقاد ایشان را نسبت به عملکرد دولت در پی داشته باشد. ببینید:

هم خلاف قانون بود این کار، هم خلاف تدبیر بود این کار، هم خلاف اخلاق بود. آن وقت هی دم از اخلاق هم میزنند! توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند؟

 

 

 

دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 58 ثانیه 

۳ نظر ۱۵ تیر ۹۴ ، ۰۶:۰۶
عبد منیب

۲ نظر ۱۴ تیر ۹۴ ، ۰۱:۰۶
عبد منیب

به نام خدا

    شنیده بودم و شاید از قول دیگران بارها نقل کرده بودم که مولای ما امیر مومنان علی (علیه السلام) روزی هزار رکعت نماز می خوانده اند. سوال یک دوست سبب شد که دوباره به مستند این قضیه که یک حدیث است مراجعه کنم و چون در مورد ماه مبارک رمضان است آن را برای شما اینجا قرار دهم. مسلما نماز در میان عبادات جایگاه ویژه ای دارد؛ به طوری که در قرآن کریم به خاطر اهمیتش در کنار سایر عبادات جداگانه مطرح شده است( قُلْ إِنَّ صَلاتی‏ وَ نُسُکی‏ وَ مَحْیایَ وَ مَماتی‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین(الأنعام/162) : بگو نماز و عباداتم و زندگی و مرگم تنها برای الله پروردگار جهانیان است.)

در این حدیث آمده است که حضرت در اواخر عمر مبارکشان چنین بوده اند. حدیث را شیخ کلینی در کافی به صورت زیر آورده اند:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: دَخَلْنَا عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَقَالَ لَهُ أَبُو بَصِیرٍ مَا تَقُولُ فِی الصَّلَاةِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ:

 لِشَهْرِ رَمَضَانَ حُرْمَةٌ وَ حَقٌّ لَا یَشْبَهُهُ شَیْ‏ءٌ مِنَ الشُّهُورِ، صَلِّ مَا اسْتَطَعْتَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ تَطَوُّعاً بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ، فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُصَلِّیَ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ أَلْفَ‏ رَکْعَةٍ فَافْعَلْ؛ إِنَّ عَلِیّاً (ع) فِی آخِرِ عُمُرِهِ کَانَ یُصَلِّی فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ أَلْفَ‏ رَکْعَةٍ، فَصَلِّ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ زِیَادَةً فِی رَمَضَانَ.

فَقُلْتُ: کَمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَقَالَ:

 فِی عِشْرِینَ لَیْلَةً تُصَلِّی فِی کُلِّ لَیْلَةٍ عِشْرِینَ رَکْعَةً؛ ثَمَانِیَ رَکَعَاتٍ قَبْلَ الْعَتَمَةِ، وَ اثْنَتَا عَشْرَةَ رَکْعَةً بَعْدَهَا، سِوَى مَا کُنْتَ تُصَلِّی قَبْلَ ذَلِکَ، فَإِذَا دَخَلَ الْعَشْرُ الْأَوَاخِرُ فَصَلِّ ثَلَاثِینَ رَکْعَةً فِی کُلِّ لَیْلَةٍ، ثَمَانِیَ رَکَعَاتٍ قَبْلَ الْعَتَمَةِ، وَ اثْنَتَیْنِ وَ عِشْرِینَ رَکْعَةً بَعْدَهَا سِوَى مَا کُنْتَ تَفْعَلُ قَبْلَ ذَلِکَ.                                                                                                            (الکافی، ج4، ص154)

ترجمه: 

ابو بصیر به امام صادق(ع) عرض  کرد: در مورد نماز در ماه مبارک رمضان چه می فرمایید؟ فرمود:

ماه رمضان احترام و حقی دارد که هیچ یک از ماهها به پای آن نمی رسد. هر چه می توانی در این ماه به طور مستحبی نماز بخوان. اگر می توانی در هر شب و روز ماه مبارک رمضان هزار رکعت نماز بخوانی این کار را بکن زیرا علی علیه السلام در هر شب و روز در اواخر عمرش هزار رکعت نماز می خواند. پس ای ابا محمد تو در ماه رمضان زیاد نماز بخوان.

گفتم: چقدر فدایت شوم؟ فرمود:

در بیست شب اول در هر  شب بیست رکعت نماز بخوان. هشت رکعت قبل از نماز عشا و دوازده رکعت بعدش. به جز آن مقداری که قبلا انجام می دادی. اما در ده شب آخر در هر شب سی رکعت نماز بخوان. هشت رکعت قبل از نماز عشا و بیست و دو رکعت بعدش. به جز آن مقداری که قبلش انجام می دادی.

جالب است در این حدیث امام صادق(علیه السلام)برای درستی این کار به امیر المومنین علی (علیه السلام)  ارجاع می دهند. یعنی ملاک در هر کاری علی است! 

۰ نظر ۰۹ تیر ۹۴ ، ۲۳:۵۸
عبد منیب

به نام خدا

   شاید یکی از ماندگارترین آهنگها، آهنگ تیتراژ سریال امام علی(علیه السلام) در سال 1375 است. این آهنگ ساخته­ ی آهنگ ساز معروف ایرانی فرهاد فخر الدینی است. ایشان این آهنگ را با رمزگشایی از ابیاتی که عبدالقادر مراغه ای (شاعر و موسیقیدان قرن نهم) در کتاب "جامع الألحان"( باب دوازدهم، فصل سوم) با استفاده از اعداد و حروف ابجد نغمه نگاری کرده، ساخته است. آن طور که خود ایشان می گوید برای فهم چنین نغمه ای سی سال کار کرده است.  متن شعر را آقای صدیق تعریف به آواز در آورده است. این متن شامل سه بیت عربی و دو بیت فارسی است که تقریبا ترجمه همان اشعار عربی است. متأسفانه به دلیل عدم آشنایی با زبان عربی این شعر  بعضا به اشتباه در فضای مجازی منتشر شده است و حتی صدیق تعریف نیز از این قاعده مستثنا نیست و در خواندن دچار اشتباه شده است. ظاهرا اشعار عربی این متن سروده خود مراغه ای نیست تا جایی که عده ای از اهل تصوف با نقل احادیثی شعر را منسوب به صفه نشینان زمان پیامبر اکرم(ص) می دانند که یکی از آنها در حضور حضرت خواند و ایشان از این ابیات لذت بردند و شاید به همین دلیل در میان اشعار ابن فارض، سهروردی و مراغه ای و ... دیده می شود.  متن ویرایش و اعراب گذاری شده این شعر را به همراه صوت آن برای کسانی که با شنیدن آن به یاد آن امام بزرگ می افتند در زیر قرار می دهم.


کلَّ صُبْحٍ وَکُلَّ إشراقٍ [أیا]              تبکِی عینی بِدمعِ مُشتاقٍ [أیا]

قَدْ لَسَعَتْ حَیَّةُ الهوى کَبِدی            فَلا طَبیبَ لها ولا راقیَ

إلّا الحبیبَ الذی شَغَفْتُ بِهِ            فَعِنْدَهُ رُقْیَتی وَتِریاقی


زد مار هوا بر جگر غمناکم              سودی نکند فسونگر چالاکم

آن یار که عاشق جمالش شده ام      هم نزد وی است رقیه و تریاکم



دریافت

۳۹ نظر ۳۰ خرداد ۹۴ ، ۰۷:۱۱
عبد منیب

به نام خدا

شاید این آیه زمان آمدن آن فرستاده نهایی خدای متعال را برای ما روشن کند:

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ؛ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ: مَتى‏ نَصْرُ الله؟ أَلا إِنَّ نَصْرَ الله قَریبٌ. (البقره/ 214)

ترجمه:

آیا گمان کردید داخل بهشت مى ‏شوید، بى ‏آنکه حوادثى همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان که گرفتاریها و ناراحتیها به آنها رسید، و آن چنان ناراحت شدند که فرستاده خدا و افرادى که با او ایمان آورده بودند گفتند: «پس یارى خدا کى خواهد آمد؟!» (در این هنگام به آنها گفته می شود:) آگاه باشید، یارى خدا نزدیک است!

با توجه به این آیه ایشان وقتی خواهند آمد که صبر مومنان لبریز شود و از غیر خدا دل ببرند و با تمام وجود از او طلب یاری کنند. 

۰ نظر ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۲۰
عبد منیب

 بسم الله الرّحمن الرّحیم
 صلوات و سلام خدا بر شهیدان عزیز که مشعل توحید را با ایثار خود برفراز میهن اسلامی برافروختند، و صلوات و تحیّات خدا بر شهیدان مظلوم غوّاص که با ظهور و حضور خود، این فروغ خاموش نشدنی را مدد رساندند و پرچم یادهای عزیز و گرانبها و ذخیرههای معنوی ملّت را با شکوهی هر چه تمامتر در کشور برافراشتند.
سلام بر دستهای بسته و پیکرهای ستمدیدهی شما. و سلام بر ارواح طیّبه و به رضوان الهی، بالگشودهی شما. سلام بر شما که بار دیگر فضای زندگی را معطّر و جان زندگان را سیراب کردید. و سپاس بیپایان پروردگار حکیم و مهربان را که در لحظههای نیازِ این ملت خداجوی و خداباور، بشارتهای تردیدناپذیر را بر دلهای بیدار نازل می فرماید و غبارها را می زداید. و سلام بر شما ملّت بزرگ، وفادار، آگاه، مسئولیّتپذیر که خطاب لطیف الهی را به درستی میشناسید و می نیوشید و پاسخ می گویید.
 حضور پُرمضمون امروز شما در تشییع این دُردانههای به میهن بازگشته، یکی از به یادماندنیترین حوادث انقلاب است؛ رحمت خدا بر شما، و سپاس بیحد از خدای مالک دلها، و سلام بیپایان بر حضرت بقیّةالله (روحی فداه) که صاحب این ثروت عظیم است.
    والسّلام علیکم و رحمةالله
    سیّد علی خامنه‌ای
    ۲۶ خرداد ۱۳۹۴
۱ نظر ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۳۲
عبد منیب

به نام خدا

   یکی از زمینه های مطالعاتی بنده زبانشناسی است. به نظرم شناخت زبانها به عنوان یکی از نشانه های قدرت و حکمت خداوند علاوه بر بالا بردن معرفت انسان نسبت به خدای متعال، در درک بهتر قرآن کریم به ما کمک فراوان می کند. در این زمینه تا به حال کمتر مطلب گذاشته ام چون مخاطب آن خاص است. چند روز پیش در بین یادداشتهام جستجو می کردم، چشمم به یادداشت مختصری خورد و به ذهنم رسید آن را برای استفاده دیگران منتشر و مأخذ آن را معرفی کنم.  

   میشل مالرب یک جهانگرد فرانسوی است که کتاب "زبان‌های مردم جهان" را که حاصل جهانگردی وی است، منتشر کرده است. این کتاب را عفت ملّا نظر ترجمه کرده و شرکت انتشارات علمی و فرهنگی آن را در سال 1382 در تهران به چاپ رسانده است. هر چند این کتاب در زمینه زبانشناسی تخصصی نیست ولی برای شناختن زبان‌های زنده‌ی دنیا مفید است. برخی مطالب آمده در این کتاب:

ا - میزان دشواری برخی زبان‌ها از آسان به سخت: 

1- پرتغالی و اسپانیایی و ایتالیایی 

2- انگلیسی و ترکی

3- آلمانی، فارسی، ارمنی، روسی: آلمانی دستوری دشوار اما املاء و آواشناسی ساده‌ای دارد درست بر عکس انگلیسی، در فارسی آواشناسی و دستور ساده امّا مشکل اساسی ناشی از خط عربی است و واژگان به دلیل وجود ساخت‌های مؤدبانه دشوار است.

4- عربی و عبری: در عربی، آواشناسی و دستور بسیار دشوار است. واژگان بسیار غنی. یادگیری عربی"همه‌کاره" یا عربی جدید مفیدتر از عربی لهجه‌‌ای با کاربرد محدود است. تطابق عربی جدید با عربی لهجه ای ساده و عکس آن دشوار است.(ص 554)

5- ژاپنی، چینی، گرجی، کره‌ای: در چینی خط اندیشه نگار فوق العاده پیچیده، آواشناسی دشوار و دستور ساده است و در ژاپنی خط ترکیبی بسیار دشوار، دستور دشوار و آواشناسی ساده است. مشکل عمده در مورد کاربرد شیوه‌های گوناگون بیان بر اساس میزان احترام است.(ص 555) 

 ب - فهم عمیق یک زبان یعنی رسیدن به شناخت درونی آن به تدریج صورت می‌گیرد و مستلزم تماس‌های مداوم با کشور خارجی مربوط است.(ص 552)

پ- کودکان، زبان مادری خود را به طور کامل می‌آموزند، زیرا در محیطی که به این زبان تکلم می‌شود غرق شده‌اند. بزرگسالان... باید هر چه بیشتر خود را به چنین شرایطی نزدیک کنند.( ص 550)

ت- کارکرد ذهن یک بزرگسال، به ویژه فرد تحصیل‌کرده، با کودک متفاوت است و دلیل آن کسب عادت‌ها و مکانیسم‌هایی است که موجب کندی برخی از واکنش‌ها شده، امّا امکان درک عمیق‌تر یا نظام‌یافته‌تری از زبان را فراهم می‌کند .(ص 550)

ث- هر ذهنی کارکرد و ویژگی‌های خاص خود را دارد ... شیوه‌ی یادگیری فردی که دارای حافظه‌ی بینایی خوبی است، با فردی که دارای حافظه ی شنیداری خوبی است، تفاوت دارد. راه حل میانگین عبارت است از ترکیب یادگیری جمله‌های متداول آماده با شناخت مکانیسم‌های دستوری، به طوری که بتوانیم با واژگان اندکی متفاوت، مشابه جملاتی را که آموخته‌ایم، به سادگی بسازیم.(ص 552) 


۰ نظر ۲۳ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۵۵
عبد منیب

به نام خدا

چند روز پیش پیامکی عجیب برای بنده آمد: من یکی از عشایر لرستان هستم؛ دنبال گوسفندها بودم و حدود دو هزار سکه با دو مجسمه پیدا کردم و با استخاره به قرآن کریم شماره شما آمد. اوز (عوض) برادر این سکه ها را برای من بفروش نسم(نصف) من نسم(نصف) شما. به خدا و عزیز زهرا دارم راست میگم....

به او پیامک دادم: متوجه نشدم؛ چه کار باید برای شما بکنم....

زنگ زد و با لهجه لری گفت: برادر مو دنبال گوسفندا بودُمه ......

گفتم: آخه من معلم قرآنم. تو این کارها نیستم که، اگه میخوای با کسی مشورت کنم و اگه کسی بتونه برات کاری بکنه بهت معرفی کنم.   گفت: باشه.

تلفن که قطع شد بهتر دیدم که اول با قرآن عزیزم استخاره کنم. این آیه اومد: روزی که چشمهایشان را به زیر انداخته اند و همچون ملخ های پراکنده از قبرها خارج می شوند و به سوی دعوت کننده خود گردن می کشند و کافران می گویند: این روز سختی است.(القمر/7 و 8)

آیه قبلش را که در صفحه قبل بود نگاه کردم: از آنها رو بگردان روزی که دعوت کننده به سوی امر وحشتناکی دعوت می کند.

کاملا ملتفت آیه نشدم و گفتم: خب من نباید این کار را بکنم. استخاره گرفتم که این کار را به کسی بسپارم یا نه؟ آیه آمد: فرشتگان را می بینی که اطراف عرش حلقه زده اند....(الزمر/75)

- استخاره خوبه.

به شخص مورد نظر که میدونستم میتونه این کار را بکنه تلفنی خبر دادم و......

تلفن زنگ زد: فلانی! این قضیه دروغه. داشتم با تو صحبت می کردم، کنار دستیم فهمید. بعد از تلفن تو گفت: پارسال همچین پیامکی برای همسایه ما اومد. چند نفر شدند و رفتند اونجا. یک سکه طلا بهشون داده بود و گفته بود برید اصفهان قیمت کنید. من دوهزار تا از اینها دارم. نصف پول را بیارید و همه رو ببرید. سکه راستکی بود. به زور ده میلیون پل جور کرده بودند و اونجا رفته بودند. یک دفعه مثل مور و ملخ دورشون رو گرفته بودند و پولهاشون رو با ماشینشون گرفته بودند و تو بیابون رهاشون کرده بودند. تازه شانس آوردند زنده موندند ....... آیات قرآن در وجودم مثل خون می رفت و میومد:

فَتَوَلَّ عَنْهُمْ  یَوْمَ یَدْعُ الدَّاعِ إِلىَ‏ شىَ‏ْءٍ نُّکُرٍ، خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ، یخرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ کَأَنّهمْ جَرَادٌ مُنتَشِرٌ، مُّهْطِعِینَ إِلىَ الدَّاعِ،  یَقُولُ الْکَافِرُونَ هَذَا یَوْمٌ عَسِرٌ(القمر/8-6)

به صاحب استخاره ی دروغی پیامک دادم. تو که اهل استخاره ای!!! استخاره من این اومد.... دیدی چطور قرآن منو از افتادن در مهلکه نجات داد؟! حالا نیمخوای به این کتاب آسمونی ایمان بیاری و دست از کارت برداری؟!

فردا بهش زنگ زدم.... دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد...   

۱ نظر ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۵۷
عبد منیب

به نام خدا

 قرآن کریم  بیش  از 1400 سال قبل نازل شده اما به بیان خود این کتاب برای همه مکان ها و همه دوران ها تا روز قیامت است و همه آنچه بشر برای پیدا کردن راه نیاز دارد تا روز قیامت در این کتاب آمده است و به بیان امام صادق (علیه السلام ) هیچ امر بحث بر انگیزی نیست که در قرآن نیامده باشد(البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 31) و این کار برای نازل کننده این کتاب که خدای متعال عالم به همه چیز  آسان و ممکن است. یکی از مهمترین این حوادث ظهور منجی بشر در آخر الزمان است. سیستم بیان مطالب در قرآن نیز به بیان معصوم سیستم "به در بگو تا دیوار بشنود" و کنایه ای است. آشنایی با این سیستم برای مخاطب این کتاب الهی ضروری است تا بتواند هر چه بیشتر از این معجزه الهی بهره ببرد. برای مثال، آشنا با این سیستم با بررسی این کتاب در می یابد که آیات پیرامون حضرت مهدی و منجی آخر الزمان را باید در آیات معاد و داستان های قرآن و عمدتا داستان بنی اسرائیل جستجو کرد. برای مثال یکی از این آیات، آیه 148 سوره مبارکه بقره است که به ظاهر در مورد قیامت است اما طبق روایتی از امام باقر (علیه السلام) در مورد یاران حضرت مهدی(عج) است:

 «فَاسْتَبِقُواْ الْخَیراتِ؛ أَیْنَ مَا تَکُونُواْ یَأْتِ بِکُمُ الله جَمِیعًا؛ إِنَّ الله عَلىَ‏ کلِّ شَىءٍ قَدِیر»

ترجمه: در کارهای نیک از هم سبقت بگیرید؛ هر کجا باشید خدا همه شما را خواهد آورد زیرا خدا بر هر کاری تواناست.

در روایتی از امام باقر (ع) آمده است که پس از ذکر این آیه فرمودند:

«یعنى أصحاب القائم، الثلاث مائة و البضعة عشر رجلا، هم و اللَّه الأمة المعدودة، قال: یجتمعون و الله فى ساعة واحدة قزع کقزع الخریف»:

" منظور اصحاب امام قائم (ع) هستند که سیصد و سیزده نفرند، به خدا سوگند منظور از" امة معدودة" آنها هستند، به خدا سوگند در یک ساعت همگى جمع مى ‏شوند همچون پاره‏ هاى ابر پائیزى که بر اثر تند باد، جمع و متراکم مى ‏گردد!" «تفسیر نور الثقلین، ج‏1، ص: 140».

بنابر این روایت، ویژگی خاص یاران حضرت مهدی سبقت گرفتن در هر کار خیری است. به این امید که با پیش قدم شدن در هر کار خیری به خود بیابیم و متوجه شویم در میان سپاهیان حضرت مهدی علیه السلام قرار گرفته ایم.

۳ نظر ۱۳ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۴۵
عبد منیب

به نام خدا


آیه 34 سوره مبارکه نساء در قرآن کریم یکی از آیات بعضا بحث برانگیز بوده است. "منا"، یکی از مراجعه کنندگان این وبلاگ، از بنده خواسته که در مورد آن صحبت کنم. به همین منظور بنده آیه را نقل کرده و به توضیح آن می پردازم. مفسران در مورد این آیه شریفه مطالبی را بیان کرده اند که آن را به اهل مطالعه وا می گذارم و آنچه اینجا می آورم چیزی است که تا کنون با علم مسموع و مطبوعم به آن رسیده ام. اما آیه:
«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلىَ النِّسَاءِ، بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ، وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ،  فَالصَّلِحَتُ قَنِتَاتٌ حَافِظَتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ، وَالَّاتىِ تخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فىِ الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ،  فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُواْ عَلَیهِنَّ سَبِیلاً  إِنَّ اللَّهَ کاَنَ عَلِیًّا کَبِیرًا»
یک مفهوم از آیه:

مردان باید سرپرست زنان باشند به خاطر برتری هایی که خدا به برخی داده و به خاطر اینکه از مالشان می بخشند، پس زنان شایسته باید مطیع شوهرانشان و در غیاب آنها حافظ  مسائلی باشند که خدا خواسته است وآن زنانی را که از نافرمانیشان می ترسید ابتدا نصیحت کنید و اگر سود نبخشید در بستر با آنها قهر کنید و اگر باز سود نبخشید آنها را بزنید، پس اگر اطاعت کردند برای ستم و درشتی بر آنها راهی نیابید که خداوند همواره بلند مرتبه و بزرگ بوده است.
یک نکته:

قرآن، کلام خدای متعال است لذا از نظر زیبایی در نهایت خود و یک معجزه است. از ویژگی های این کلام اعجاب آمیز برداشتهای گوناگونی است که می توان از آن داشت. این آیه نیز از این قاعده مستثنا نیست و طوری بیان شده که می توان با اندیشیدن در مورد آن برداشتهای گوناگون و فوق العاده زیبایی از آن داشت که اینجا فرصت بیان آن نیست. در اینجا تنها یک برداشت از آیه آمده است.
سوال اول: چرا مردان باید سرپرست زنان باشند؟
پاسخ: در خود آیه دو سبب ذکر شده است. خدای متعال به مردان نسبت به زنان قوت جسمی بیشتری بخشیده است. مردان عموما استخوان بندی درشت تر و بافت عضلانی تری دارند. از جهت دیگر عقل معاش و قدرت حسابگری در امور معیشت را در مرد بیشتر قرار داده تا وی بتواند مسئولیت یک زندگی را بر عهده بگیرد و تکیه گاه خوبی برای تکیه خواهی زن باشد. خواه ناخواه یک نفر باید در نظام کوچک خانواده مسئول باشد و خدا این مسئول را مرد قرار داده است ولوازمش را در اختیار او قرار داده و از این بابت در دنیا و آخرت در برابر این نعمتی که به او داده شده سوال خواهد شد. از وی خواسته اند که کار کند و پوشش، مسکن، آب و غذای زن و فرزندی که مسئولیت آنها را بر عهده دارد تأمین کند. طبعا در مقابل این تکالیفی که به گردن دارد حقوقی نیز برای وی قرار داده اند.
این برداشت از آیه در صورتی است که بگوییم خدای متعال با بیان این آیه در پی بیان نظامی اجتماعی برای بشر است. بنابراین در صورتی که این نظام حفظ شود سعادت فرد و جامعه تأمین می شود و در غیر این صورت این نظام دچار از هم پاشیدگی شده و فرد و جامعه متضرر گردیده و به سعادت واقعی نخواهند رسید. طبعا مرد و زن شایسته نیز کسانی هستند که این حکم خدای خود را پذیرفته و آداب آن را نگه دارند.  
سوال دوم: آیا این آیه تشویقی برای زدن زنان از سوی مردان است؟
پاسخ: مسلما قوت و قدرتی که در جسم مردان قرار داده شده و تسلط آنان در مسائل مالی اگر در چارچوب قرار نگیرد فساد ایجاد می کند. از جمله این فساد تسلط بی چون و چرای مردان بر زنان و ظلم به آنان است. برای جلوگیری از این فساد خدای متعال در کتاب قانون خویش مردان را تحت تربیت قرار داده و برای آنها چار چوب تعیین کرده است: اگر زنی که مسئولیت امر معاش وی را بر عهده گرفته ای نافرمانی کرد ابتدا باید نصیحت کنی، سپس قهر و در نهایت زدن. مبادا از این قانون تخطّی کنی که خدای تو همواره علی و کبیر بوده و در این صورت نتیجه بد این تخطی را در دنیا و آخرت به تو خواهد چشاند به این صورت که با تظلم خواهی آن زن نزد قاضی در دنیا حکومت اسلامی حق آن زن را خواهد گرفت و در آخرت نیز در صورتی آن مرد توبه نکند به عقوبت کار خویش دچار می گردد. بنابراین اگر به این آیه اینگونه که بیان شد نگاه شود ترغیب و تشویقی بر زدن در آن به هیچ وجه وجود ندارد. حتی در مورد زدن که مرحله نهایی هر نوع اصلاحی است و خدای متعال در مورد زنان این کار را به همسر آن  زن و در مورد مردان به قاضی و حکومت اسلامی واگذار کرده محدوده ای قائل شده و در روایات اسلامی در مورد زنان به زدن با چوب مسواک و مانند آن محدود شده است، آن هم در صورتی که قهر نتیجه ندهد.

۱ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۶:۰۴
عبد منیب