پاسخ به دو مقاله رجانیوز/ آیا نام علی(علیه السلام) در قرآن آمده است؟
پیشگفتار:
آن زمان که در شهر مقدس قم مشغول تحصیل بودم(تقریبا ده سال قبل) کتابی منتشر شد که تمام آیاتی که به ادعای نویسنده نام امیر مومنان و اهل بیت در قرآن آمده را در خود جمع کرده بود. این کتاب خیلی زود مورد نقد برخی از فضلای حوزه علمیه قم قرار گرفت و ظاهرا دیگر تجدید چاپ نشد تا اینکه چند شب پیش دوستی دوباره از وجود نام مقدس امیر المومنین(علیه السلام) با نام "علی" در قرآن سخن گفت و بنده در رد آن عرایضی را بیان کردم تا اینکه ریشه این کار برایم آشکار شد که برخی سایتها از جمله سایت رجانیوز با انتشار دو مقاله، یکی از حجه الاسلام سوزنچی و دیگری از حجه الاسلام دهقانی در تایید آن، بر خلاف نظر بیشتر مفسران شیعه، این شبهه را بوجود آورده که در چند مورد نام علی در قرآن صریحا آمده است. این نظر علاوه بر اینکه دلایل علمی محکم و غیر قابل خدشه ای ندارد که ان شاء الله بیان خواهد شد، نوعی انحراف بحث از مسیر اصلی خود و آن هم در شرایط حاضر است که بیش از هر زمانی شیعه و سنی نیازمند وحدت و همدلی هستند. به راستی با وجود آیاتی مانند آیات تبلیغ، أولی الأمر، ولایت، مباهله، صادقین، تطهیر و ... چه نیازی به چنین بحث ضعیفی است؟! مگر باید نام علی(ع) صراحتا در قرآن آمده باشد تا ما مطمئن بشویم که خلیفه بلافصل بعد از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) علی(ع) است؟! به راستی مفسرانی همچون علامه طباطبایی که در مورد آیات ذکر شده بحث کرده و به کمک آن ها عالمانه به دفاع از حقانیت شیعه پرداخته اند چه ابایی داشته اند که در صورتی که نام علی صراحتا در قرآن آمده باشد و بتوانند با دلایل محکم آن را اثبات کنند چنین کاری را انجام ندهند؟! آیا بحث از وجود نام علی(ع) در قرآن و بعد آوردن دلایل ضعیف، بد دفاع کردن از این وجود مقدس نیست؟! و آیا در شرایط فعلی، شیعه را در سایر مباحث حقه ای که شیعه و سنی به آن اذعان کرده اند مورد تهمت قرار نخواهد داد که شاید سایر مسائل نیز همین گونه بدون دلیل محکم است؟! لذا بنده بر این شدم تا قبل از اینکه یکی از برادران اهل سنت این مقاله ها را نقد کنند خود به نقد آنها بپردازم و این گونه به دفاع از آیین تشیع بپردازم و امیدوارم که نویسندگان این مقاله ها خود به اشتباه خویش پی ببرند و شرایط حاضر را به خوبی درک کنند. همچنین دست اندر کاران سایت رجانیوز و ان شاء الله در شرایط حاضر دیگر چنین مقالاتی منتشر نشود.
مقدمه:
در این دو مقاله، در مورد سه آیه ادعا شده که نام حضرت امیر(سلام الله علیه) در قرآن آمده است لذا این سه آیه را به همراه مستندات صاحب این دو مقاله آورده و به نقد آنها می پردازم. لکن پیش از آن روایتی از وجود امام صادق(علیه السلام) را می آورم. این روایت در کتاب شریف کافی(الکافی (ط - الإسلامیة)، ج1، ص: 288) آمده است. روایت، تقریبا طولانی است لذا تنها ابتدای این روایت را برای روشن شدن بحث با ترجمه آن می آورم :
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ أَبِی سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ - فَقَالَ:
«نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ (ع) فَقُلْتُ لَهُ: إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ یُسَمِّ عَلِیّاً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ (ع) فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ: قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) نَزَلَتْ عَلَیْهِ الصَّلَاةُ وَ لَمْ یُسَمِ اللَّهُ لَهُمْ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً حَتَّى کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ عَلَیْهِ الزَّکَاةُ وَ لَمْ یُسَمِّ لَهُمْ مِنْ کُلِّ أَرْبَعِینَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ حَتَّى کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ وَ نَزَلَ الْحَجُّ فَلَمْ یَقُلْ لَهُمْ طُوفُوا أُسْبُوعاً حَتَّى کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ ...»
ترجمه:
علی بن ابراهیم به سند صحیح از ابی بصیر نقل کرده است که از امام صادق (ع) در مورد این سخن خدا (عز و جل): «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» پرسیدم. فرمود:
«درباره على بن ابى طالب و حسن و حسین (ع) نازل شده، به ایشان گفتم: مردم مى گویند چرا نام على و خاندانش در کتاب خدای عزیز و جلیل برده نشده؟ فرمود: در پاسخ آنها بگوئید: به پیغمبر آیه نماز نازل شد و خدا در آن نام نبرد سه رکعت و چهار رکعت، تا اینکه رسول خدا (ص) خود آن را شرح داد، و آیه زکات نازل شد و خدا نام نبرد که باید از چهل درهم یک درهم داد تا رسول خدا (ص) خود آن را شرح داد، و آیه حج نازل شد و نفرمود به مردم که هفت دور طواف کنید تا آنکه رسول خدا (ص) خود آن را برای مردم شرح داد...»
مستندات نویسندگان دو مقاله و نقد کوتاهی بر آنها:
1- وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا (مریم : 50)
حجه الاسلام سوزنچی:
متاسفانه، اغلب مفسران اهل سنت بهتبعِ یکی از علمای درباری بنیامیه (به نام مجاهد) جمله « وَ جَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیّاً» را به صورت «برای آنها ثنای نیکویی قرار دادیم» تفسیر کردهاند.
پاسخ:
بیشتر مفسران بنام شیعه نیز چنین تفسیری از آیه ارائه داده اند.
حجه الاسلام دهقانی:
اگر از مفسران و مترجمانی که «علی» را برتر معنی کردهاند، سئوال شود اسم امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در قرآن آمده است یا خیر؟ قطعاً جواب منفی نخواهند داد. اصولاً شیعه با منابعی که در دست دارد نمیتواند باور کند که اسم علی(علیهالسلام) در قرآن نیامده است.
پاسخ:
بر خلاف آنچه ادعا شده، بسیاری از دانشمندان شیعه از سلف صالح و از متاخران باور داشته اند که نام حضرت در قرآن نیامده و وقتی از آنان بپرسیم که آیا نام حضرت در قرآن آمده یا نه؟ پاسخ می دهند که با توجه به روایت صحیحی که در کتاب کافی از ابی بصیر از امام صادق(ع) آمده نام حضرت در قرآن نیامده است. (برای نمونه رجوع کنید به آیت الله خوئی، البیان، ص225 به بعد و آیت الله سبحانی، العقیده الإسلامیه، ص173)
حجه الاسلام دهقانی:
وقتی در این دعاء با صراحت میخوانیم: «و بعض اتخذته لنفسک خلیلاو سئلک لسان صدق فی الاخرین فاجبته و جعلت ذالک علیّا» پروردگارا تو بعضی از این بزرگان (حضرت ابراهیم(علیهالسلام))، را بهعنوان خلیل برای خودت انتخاب کردی و او از تو درخواست کرد که برایش در آخرالزمان زبانی راستگو قرار دهی، تو هم دعاء او را اجابت کردی و این زبان راستگوی آخرالزمان را علی(علیهالسلام) قراردادی. یا در فقره دیگر این دعاء خطاب به حضرت بقیّهالله(عجلالله تعالی فرجه) عرض میکنیم «یابن من هو فی امالکتاب لدیالله علی حکیم» ای فرزند برومند آن کسی که در ام الکتاب به عنوان علی حکیم مطرح است. آیا با این صراحت و وضوح و عدم نیاز عبارات به ترجمه حتی برای غیرعلماء میتوان اذعان نمود که مفسرین باور کردهاند که اسم امیرالمؤمنین در قرآن نیامده است؟ آیا میتوان گفت مفسرین از مفاد دعاء ندبه بیاطلاع بودهاند؟ بیتردید در هر دو مورد جواب منفی است.
پاسخ:
در مورد جملات آورده شده از این دعای شریف چه بسا منظور شخص امیر مومنان(ع) نباشد و استدلال در این مورد تام نیست و نویسنده محترم تنها این جملات دعا را با تفسیر شخصی خود آورده است و اگر این تفسیر نباشد هیچ استدلالی صورت نگرفته است. حقیقت این است که آن گونه که نویسنده محترم ادعا کرده جملات دعای ندبه در اینکه نام علی(ع) در قرآن آمده صراحت ندارند بلکه عکس آن صادق است، یعنی در مورد جمله ی اول که ادعا شده "علیا" منظور شخص امیرالمومنین(ع) است در چند جمله قبل به طور کلی آمده «و قدمت لهم الذکر العلی و الثناء الجلی». در مورد جمله دوم نیز قضیه به همین منوال است چرا که برای مثال تعبیر «یابن الطور و العادیات» نیز در عبارات این دعا پس از جمله مذکور وجود دارد و آیا منظور این است که حضرت پسر طور یا عادیات هستند و از طور زاده شده اند؟! در حالی که می دانیم "طور" منظور کوه طوری است که در آن بر حضرت موسی(علی نبینا و آله و علیه السلام) وحی شد و مراد از "عادیات" اسبان دونده هستند. بنابراین شاید با توجه به اینکه "ابن" در زبان عربی همیشه به معنای مولود یک والد ترجمه نمی شود منظور این است که حضرت از خانواده وحی و اهل جهادند. (مثلا در زبان عربی به مرد 40 ساله میگویند: "هو ابن الأربعین "و این جمله این گونه ترجمه نمی شود که او پسر چهل است بلکه ترجمه می شود او چهل ساله است.) از طرف دیگر ممکن است آنچه نویسنده محترم به عنوان تفسیر و تنزیل آیه بیان کرده است، تأویل آیه باشد.
حجه الاسلام سوزنچی:
اگر دقت شود در این تفسیر، «علی» به عنوان صفت برای «لسان صدق» قلمداد شده که به لحاظ دستور زبانی مشکل دارد؛ زیرا فعل «جعلنا» (= قرار دادیم) فعلی است که دو مفعول میگیرد؛ یعنی مثلا جملهای که به صورت مبتدا و خبر است را به عنوان دو مفعول این فعل قرار میدهند (مثلا جمله «این تابلو عمودی است» را به صورت «این تابلو را عمودی قرار دادم» میتوان تعبیر کرد.) در آیه ۸۴ سوره صافات، جضرت ابراهیم (ع) از خدا میخواهد که «برای من لسان صدقی در میان آیندگان قرار بده»، و در این آیه خداوند میفرماید «برای ایشان، لسان صدق را علی قرار دادیم» اما مفسر درباری این جمله را این طور تفسیر کرده که خدا فرموده باشد: «برای ایشان ثنای خوبی قرار دادیم». (یعنی فعل «جعل» را یک مفعولی در نظر گرفته و «علی» را صفتِ «لسان صدق» قلمداد نموده است)
حجه الاسلام دهقانی:
همچنین ترجمه آیه شریفه «و جعلنا لهم لسان صدق علیّا» که ثمره و نتیجه دعاء حضرت ابراهیم(علیهالسلام) است که از خدا درخواست میکند «واجعل لی لسان صدق فیالاخرین» برای من زبان گویا و صادقی در امت پیامبر آخرالزمان قرار بده، با توجه به ضرورت دو مفعول طلبیدن «جعلنا» و عدم تطبیق «علیاً» با «لسان صدق» در تعریف و تنکیر و انتفای ترکیب و صفی، چنین است که «ما در جهت اجابت دعاء ابراهیم، علی(علیهالسلام) را زبان راستگوی آنان قرار دادیم. به عبارت دیگر لسان صدق مورد درخواست آنان را علی(علیهالسلام) قرار دادیم.
پاسخ:
اولا "جعلنا" همیشه در قرآن دو مفعول نگرفته است مانند آیه زیر:
أَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فیهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ(النمل : 86)
ثانیا در این آیه "لهم" یکی از مفعولهای آن است و لسان صدق مفعول دیگری. گویا نویسندگان محترم این مقالات به ادبیات عرب تسلط ندارند. چرا که علاوه بر این دو اشکال، ایشان برای اینکه بتوانند "علیا" را مفعول دوم بدانند "لسان صدق" را معرفه دانسته اند در صورتی که مضاف به معرفه، معرفه می شود و در این عبارت "لسان" به کلمه ی نکره "صدق" اضافه شده لذا همچنان نکره است و ترجمه آن "زبان راستی" یا به عبارتی "ثنای نیکویی" می باشد و نه "زبان راست" یا "ثنای نیکو".
حجه الاسلام سوزنچی:
اکنون برای اینکه متهم به تفسیر به رای نشوم اشاره میکنم این مطلب که اینجا «علی» اسم امیرالمومنین است، مطلبی است که بسیاری از علمای بزرگ شیعه از ائمه اطهار روایت کردهاند. مثلا ابوبصیر از امام صادق علیهالسلام (بحار الانوار، ج۳۵، ص۵۹)، یونس بن عبدالرحمن از امام رضا علیهالسلام (بحارالانوار، ج۳۶، ص۵۷) و علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود از امام حسن عسگری (بحار الانوار، ج۱۲، ص۹۳) صریحا این مطلب را نقل کردهاند که در اینجا فقط به بیان یونس بن عبدالحمن بسنده میکنیم: «یونس بن عبدالرحمان به امام رضا علیهالسلام عرض کرد: گروهی از من اسم علی در کتاب الله عزوجل را طلب کردند؛ برای آنها این آیه را خواندم که خداوند میفرماید: « وَ جَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیّاً». امام به من فرمود: «صدقت، هو کذا» (درست گفتی، این همان است)
پاسخ:
حدیث نقل شده، همچنین احادیثی که آدرس داده شده همه مرسل هستند و از نظر سندی و متنی به قوت حدیث نقل شده در کافی نیستند. در صورت پذیرفتن چنین روایاتی نیز در اینکه "علیا" در آیه منظور امیر المومنین است صراحت ندارند و چه بسا منظور حدیث این باشد که خداوند علی(ع) و اهل بیت(ع) را در نسل حضرت ابراهیم قرار داد و این گونه نام نیک از وی به جا گذاشت.
2- وَ إِنَّهُ فی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیمٌ (الزخرف : 4)
حجه الاسلام سوزنچی:
یکی از مطالبی که اغلب ما در توضیح اینکه «چرا اسم علی علیهالسلام در قرآن نیامده؟» توضیح میدهیم که «چون ایشان دشمنان زیادی داشتند و احتمال این بود که به خاطر اسم ایشان در قرآن دست ببرند و قرآن را تحریف کنند و لذا خدا رسما اسم ایشان را نیاورد.» خداوند صریحا این مطلب را رد کرده و بعد از اینکه اسم حضرت را آورده، فرموده: «آیا شما گمان میکنید که چون یک عده آدم افراطی وجود دارد ما مطلب به این مهمی را در قرآن نمیآوریم؟» اما طبق معمول، ما اسم علی (ع) را ترجمه کردهایم و لذا آیه قبل و بعد آن کاملا بیمعنا و بیارتباط با این آیه شده است. « وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ ؛ أَفَنَضْرِبُ عَنکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً أَن کُنتُمْ قَوْماً مُّسْرِفِینَ» معنای آیه این است: «قطعا او در امالکتاب [= سوره حمد] نزد ما همان علیِ حکیم است؛ آیا اگر شما گروهی افراطکار هستید، [گمان میکنید که در نتیجه] ما از بیان بخشی از ذکر [= قرآن] خودداری میکینم؟»
پاسخ:
در این ادعای عجیب و غریب، نویسنده "الذکر" را که در واقع نام دیگر قرآن است و در چند آیه در قرآن به آن اشاره شده، مانند آیه 9 سوره مبارکه الحجر (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ)، "بخشی از ذکر" ترجمه کرده است و با آن به اثبات نظر خویش پرداخته و بدون دلیل ادعا کرده در صورتی که علی را در این آیه نام حضرت امیر(ع) ندانیم قبل و بعد این آیه کاملا(؟!) بی معنا و بی ارتباط خواهد بود. در صورتی که سیاق آیات ابتدایی سوره مبارکه زخرف نشان می دهد که در مورد این کتاب آسمانی یعنی قرآن است. و این گونه ارتباط و اتصال آیات بهتر خواهد بود. ضمن اینکه اگر مراد این است که "علی" را در این آیه نباید ترجمه کرد و باید اسم خاص حضرت دانست منظور از اینکه او در سوره حمد علی است چیست؟ در این صورت معنای "حکیم" چه خواهد بود؟ "لدینا" چه معنایی را افاده می کند؟! بگذریم که در قرآن "ام الکتاب" به معنای لوح محفوظ است و در آیه 39 الرعد به آن اشاره شده است ( وَ عِندَهُ أُمُّ الْکِتَاب)
حجه الاسلام سوزنچی:
و با توجه به اینکه ام الکتاب را «لوح محفوظ» و علی به «مرتفع» ترجمه شود ظاهرا معنای آیات چنین میشود: «حم، قسم به کتاب مبین، ما آن را قرآن عربی قرار دادیم تا شاید بیندیشید، و آن [=قرآن یا کتاب مبین] در لوح محفوظ نزد ما قطعا مرتفع (بلندمرتبه) و حکیم است.» اما چنین ترجمهای چند اشکال دارد. مهمترین اشکال در مرجع ضمیرهاست. در این تفسیر، ابتدا میگوید کتاب مبین، قرآنِ عربی قرار داده شده، بعد میگوید همان در لوح محفوظ، بلندمرتبه و حکیم است. اکنون آیا کتاب مبین همان ام الکتاب است یا نیست؟ در هر دو صورت مشکل پیش میآید. اگر کسی بگوید کتاب مبین همان ام الکتاب و مرتبه آسمانی قرآن است (که از تعبیر جعلناه قرآنا عربیا) چنین برداشت میشود، آنگاه لازم میآید طبق این تفسیر از آیه ۳، ام الکتاب درون ام الکتاب باشد (انه فی ام الکتاب …)! و اگر هم بگوییم کتاب مبین، همان مرتبه قرآن عربی و چیزی پایینتر از لوح محفوظ (ام الکتاب) است، آنگاه آیه ۲ (که کتاب مبین را به صورت قرآن عربی درآوردیم) بیمعنا میشود. (اگر کتاب مبین همان قرآن عربی باشد تبدیل آن به قرآن عربی، اصطلاحا تحصیل حاصل و لذا محال است)
پاسخ:
این اشکال یک تکلف بی مورد است؛ چرا که مسلما این قرآنِ عربی قرار داده شده همان ام الکتاب نیست ولی خدای متعال این کتاب مبینی را که در اختیار ماست به زبان عربی قرار داده است و این تحصیل حاصل نیست زیرا نگفته ما این کتابی را که در اختیار شماست به زبان عربی قرار می دهیم بلکه گفته این کتابی که در اختیار شماست و قبلا در لوح محفوظ ما فوق عقل بشری بوده به صورت قابل فهم به زبان عربی قرار دادیم.
3- قالَ هذا صِراطٌ عَلَیَّ مُسْتَقیمٌ (الحجر : 41)
حجه الاسلام دهقانی:
عناد بنیامیه و بنیمروان و بنیعباس در نفی و اخفاء فضائل ائمه معصومین(علیهمالسلام) و در رأس آنان علی(علیهالسلام) غیر قابل انکار و همانطور که با ترجمه اسم خاص به معنی لغوی، نوعی تحریف ایجاد کردند، با جابهجائی حرکات، بعضی کلمات را نیز تصحیف کردندکه اینهم نوعی تحریف است. بنابراین حدّاقل احتمال دستکاری کلمه «علی» در حدّ اعراب وجود دارد. انصاف آن است که هیچ شاهد عقلی و نقلی نداریم که این کلمه «عَلَیَّ» بوده است و نه «عَلِیٍّ».
پاسخ:
مگر تنها بنی امیه قرآن می خوانده اند و از آن حفاظت کرده اند که بتوانند اینگونه قرآن را تحریف کنند؟! بلکه شیعیان نیز از حافظان و قاریان و تالیان قرآن بوده اند. حال چگونه است هیچ یک از قاریان 7 گانه یا ده گانه یا چهارده گانه چنین تلاوت نکرده اند. اگر تحریفی در قرآن وجود داشته باشد تنها در میان اختلاف قراءات موجود است و لا غیر. ادله آن نیاز به بحث جداگانه دارد که البته تا کنون بارها توسط بزرگان شیعه بحث شده و هیچ یک از دانشمندان بنام شیعه در عصر حاضر تحریف قرآن را به صورتی که نویسنده این مقاله گفته باور ندارد.
حجه الاسلام دهقانی:
اینک احادیثی را در روند اثبات این مدّعا تقدیم میدارد: فرات کوفی در تفسیر قویم خود بهصورت مسلسل از جناب سلام ابن مستنیر جعفی نقل میکند که گفت: «دخلت علی ابی جعفر علیهالسلام، فقلت: جعلنی الله فداک، انی اکره ان اشق علیک فان اذنت لی ان اسئلک سألتک، فقال: سلنی عما شئت، قلت: اسئلک عن القرآن؟ قال: نعم، قلت: ما قولالله عزّوجلّ فی کتابه «قال: هذا صراط علی مستقیم» قال: صراطُ عَلیّ ابن ابیطالب، قلت: صِراطُ عَلِیِّابن ابیطالب؟ قال: صراط علیابن ابیطالب» (وارد بر امام محمد باقر(علیهالسلام) شدم و عرض کردم خدا مرا قربانت کند، نمیخواهم باعث مشقت و زحمت شما شوم اگر اجازه میفرمایید سئوالی از شما بپرسم، امام(علیهالسلام) فرمود: هر چه میخواهی بپرس. عرض کردم: از قرآن سئوال کنم؟ فرمود : آری. عرض کردم: خدا در آیه «قال هذا صراط علی مستقیم» چه فرموده است؟ (یعنی آن را چگونه و با چه اعرابی باید بخوانم؟) حضرت فرمود: «صراطُ علی ابن ابیطالب». عرض کردم: «صراط علی ابن ابیطالب؟» (یعنی صراط را باید به علی اضافه کنم؟) حضرت دوباره فرمود: «صراطُ علیِ ابن ابیطالب» یعنی آری همینطور است).
پاسخ:
در صورت پذیرفتن این روایت به عنوان یک روایت صحیح که از معصوم صادر شده باشد مصداق بارز صراط مستقیم را بیان کرده نه اینکه "صراطٌ عَلَیَّ" را "صراطُ علیٍّ" بخوانیم و تنزیل آن چنین باشد. همانطور که فرات که از شیعیان بوده عَلَیَّ می خوانده و امام هم نفرمودند "صراطُ علیٍّ" بلکه فرمودند "صراط علی بن ابیطالب" و مسلما "ابن ابی طالب" دیگر در آیه نیست. و اتفاقا در کتاب شریف کافی(ج8، ص153) از وجود نازنین امام باقر (ع) آمده است که "أقاموا حروفه و حرفوا حدوده" یعنی بنی امیه قرائت و حفظ قرآن را از تحریف و تصحیف خوب به جا آوردند اما در تفسیر آن دست به تحریف زدند یا عمل به آن را در حاشیه قرار دادند. در دو روایت دیگری نیز که حجه الاسلام دهقانی می آورند و بنده به دلیل اختصار از ذکر آنها خودداری کردم قضیه به همین صورت است و در صورت پذیرش این روایات باید گفت که از باب بیان مصداق یا بیان باطن آیات است، نشانه های آن هم در مجموع روایات آشکار است؛ برای مثال در روایتی که ایشان از "البرهان" آورده اند که آن شخص از پیامبر پرسید چرا یادی از علی در قرآن نشده است و ایشان آیه «هذا صراطُ علیٍ مستقیم»(الحجر/41) را خواندند، دیلمی(الارشاد، ج2، ص373) همین روایت را آورده با این تفاوت که در این روایت هست که پیامبر فرمودند: «هذا صراط مستقیم»(الزخرف/64) و در این آیه کلمه "علی" وجود ندارد. بنابراین منظور این نیست که " عَلَیَّ " در آنجا را باید " علیٍّ " خواند؛ بلکه همانطور که در سوره حمد "الصراط المستقیم" به عنوان یک مصداق به "صراط علی" تفسیر شده و در این سوره اسمی از حضرت نیامده، در اینجا نیز چنین است.
نتیجه:
با توجه به اینکه آیات اثبات ولایت و وصایت و فضل و برتری امیر المومنین در قرآن بسیارند و شواهد بسیار روشن و محکمی از منابع معتبر اهل سنت و شیعه در مورد آن وجود دارد دیگر هیچ نیازی نیست که ما برای بیان فضل حضرت امیر(ع) دست به دامان روایاتی شویم که وجود نام خاص حضرت را در قرآن اثبات کنیم؛ روایاتی که در تفسیر البرهان یا تفسیر فرات کوفی یا برخی از دیگر منابع روایی شیعه آمده اند و از نظر قوت به پای روایات کتب معتبری همچون کافی نمی رسند. و با وجود این که محققان از شیعه بیان می کنند که حتی همه روایات کافی را نمی توان پذیرفت و در میان روایات کافی نیز روایات ضعیفی وجود دارد، دیگر سخن در مورد روایات تفسیر فرات کوفی و تفسیر البرهان چگونه خواهد بود. با این وجود اگر حتی این روایات را به عنوان روایات صحیحی که از معصوم صادر شده اند بپذیریم تنها بیان مصداق کامل یا تأویل آیه خواهند بود و نه تفسیر یا تنزیل آیه و با توجه به سیاق آیاتی که عموما این روایات ذیل آنها آمده اند نام علی(ع) به صراحت در قرآن نیامده است و با توجه به روایتی که از کتاب کافی شریف در ابتدای این نوشته ذکر شد هیچ نیازی نیز نبوده که نام حضرت در قرآن ذکر شود. بر طبق برخی روایات، احادیث معصومان(ع) نیز مانند قرآن دارای محکم و متشابه هستند بنابراین روایت کافی روایت محکمی است که باید سایر روایات متشابه را به آن بازگرداند.