<>

عبد منیب


این وبلاگ به منظور خدمتی به اهل ایمان و عمل و در راستای نشر معارف بلند اسلام عزیز منتشر شده است. مطالب را با موضوعاتی که در پایین این صفحه مشخص شده آورده ام و قصدم این است که از انتشار مطالبی که خود فهم نکرده ام و همچنین مطالب سایر نویسندگان حتی الامکان خودداری کنم و در واقع به نوبه خود به تولید اثر بپردازم و در صورت نقل مطلب از جایی، مأخذ را ذکر کنم. لطفا مرا از نظرات خویش بهره مند سازید.

آخرین نظرات
  • ۱۵ فروردين ۰۲، ۲۱:۲۹ - احمد
    Ya Ali

۲۴ مطلب با موضوع «نشانه ها» ثبت شده است

به نام خدا

در کتاب شریف "الکافی" از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که:

    نوح(علیه السلام) 2500 سال[در این دنیا] زندگی کرد. 850 سال قبل از مبعوث شدنش به نبوت و 950 سال[پیش از طوفان] در میان قومش به تبلیغ پرداخت و 500 سال هم پس از پایین آمدن از کشتی که شهرهایی را بنا کرد  و فرزندانش را در آنها سکونت داد. آن گاه فرشته مرگ نزد او آمد در حالی که او زیر نور خورشید بود. گفت: سلام بر تو، نوح(علیه السلام) جواب داد. فرمود: چه می خواهی ای فرشته مرگ؟ گفت: آمده ام که قبض روحت کنم. فرمود: اجازه بده تا به سایه بروم. گفت: بله. نوح جا به جا شد و فرمود: ای فرشته مرگ! سالهایی که بر من گذشت همه مانند جا به جایی من از آفتاب به سایه بود. آنچه به آن امر شده ای را انجام بده. آنگاه قبض روح شد.(ج8، ص284)

   این روایت نشان از یک حقیقت دارد که چند آیه از قرآن از آن پرده بر می دارد و آن، زندگی چند لحظه ای در این دنیاست. جالب است که قرآن کریم زود گذر بودن زندگی انسان پیش از قیامت را از زبان کسانی که از دنیا رفته اند و الآن برای حساب و کتاب در صحنه قیامت حاضر شده اند بیان می کند.  برای مثال در سوره مومنون آیات 112 و 113 آمده است:

«قالَ: کَمْ لَبِثْتُمْ فِی الْأَرْضِ عَدَدَ سِنینَ؟/ قالُوا: لَبِثْنا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ؛ فَسْئَلِ الْعادِّینَ»

(خداوند) مى‏گوید: «چند سال در روى زمین توقّف کردید؟»  مى‏ گویند: «تنها به اندازه یک روز، یا قسمتى از یک روز، از آنها که مى‏ توانند بشمارند بپرس!» (1)

   جالب است که دقیقا تجربه های دنیایی افرادی که قبض روح شده و سپس به این دنیا باز گشته اند نیز چنین است که قرآن دو مورد از آن را برای ما بیان می کند. در داستان عُزَیرِ پیامبر که صد سال از دنیا رفت و سپس بازگشت در آیه 259 سوره بقره آمده است که وقتی خدای متعال فرمود: چقدر ماندی؟ عزیر گفت: یک روز یا قسمتی از روز ماندم.( قالَ: کَمْ لَبِثْتَ؟ قالَ: لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ)(2) 

    در مورد اصحاب کهف نیز در آیه 19 سوره کهف چنین است که وقتی پس از 309 سال از خواب برخاستند، یکی از آنها گفت: چقدر اینجا ماندید؟ گفتند: یک روز یا قسمتی از روز اینجا ماندیم.( قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ: کَمْ لَبِثْتُمْ؟ قالُوا: لَبِثْنا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ.)(3)

حال، مائیم و این چند لحظه و زندگی جاودانه در آخرت!

***************************************************************************************************

1- آیات زیر را نیز می توانید ببینید:

- وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ کَأَنْ لَمْ یَلْبَثُوا إِلاَّ ساعَةً مِنَ النَّهارِ یَتَعارَفُونَ بَیْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ وَ ما کانُوا مُهْتَدینَ (یونس/45)

- یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجیبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ قَلیلاً (الإسراء/52)

- وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَیْرَ ساعَةٍ کَذلِکَ کانُوا یُؤْفَکُونَ (الروم/55)

- فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلاَّ ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ یُهْلَکُ إِلاَّ الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ (الاحقاف/35)

- کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَها لَمْ یَلْبَثُوا إِلاَّ عَشِیَّةً أَوْ ضُحاها (النازعات/46)

2- کل داستان چنین است:

أَوْ کَالَّذی مَرَّ عَلى‏ قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها قالَ أَنَّى یُحْیی‏ هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ کَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى‏ طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى‏ حِمارِکَ وَ لِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ (البقره/259)

3- آیه کامل به این صورت است:

وَ کَذلِکَ بَعَثْناهُمْ لِیَتَسائَلُوا بَیْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هذِهِ إِلَى الْمَدینَةِ فَلْیَنْظُرْ أَیُّها أَزْکى‏ طَعاماً فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْیَتَلَطَّفْ وَ لا یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَداً (الکهف/19)


۲ نظر ۱۴ دی ۹۳ ، ۱۲:۱۹
عبد منیب

به نام خدا

ماه مبارک رمضان بهار قرآن بود(1) و در روزهای این ماه بیش از هر ماه دیگری در سال تلاوت قرآن شد. اما ای کاش هر روز سالمان بهاری باشد و این سفره پربرکت الهی همیشه در منزلهایمان پهن باشد(2) ای کاش همه شیعیان همچون مولایمان، امام مهربان، حضرت رضا بشوند که هر سه روز یک بار قرآن را ختم می کرد و می فرمود: «اگر می خواستم می توانستم در کمتر از سه روز قرآن را ختم کنم ولی از هیچ آیه ای نمی گذرم مگر این که در آن تفکر می کنم، به همین خاطر در سه روز قرآن را ختم می کنم.» (3) یا حداقل به حرف امام صادقمان گوش کنیم که فرمود: «قرآن پیمان نامه خدا با بندگانش است. شایسته هر مسلمان است که هر روز در این پیمان نامه نگاه کند و روزی پنجاه آیه از آن را بخواند.»(4) ان شاء الله برای کسانی که تازه تصمیم می گیرند تلاوت قرآن را بعد از ماه مبارک ادامه دهند سوره یس آغاز کار باشد. چرا که از وجود نازنین پیامبر اکرم و امام صادق(ع) نقل شده است که: «هر چیز قلبی دارد و قلب قرآن سوره یس است.» (5) و باز از ایشان نقل شده که دوست دارم سوره یس در قلب هر یک از شما جای گیرد. (6) شاید علت اینکه این سوره قلب قرآن نامیده شده این باشد که اعتقاد به یگانگی خدا، جهان آخرت و نبوت یعنی اصول قرآن همچون خون در رگهای این سوره مجتمع است و از اینجا به سراسر قرآن جریان دارد. لذا ارتباط با این سوره پیوند عمیقی با روح و جان خداجوی ما برقرار می کند و ان شاء الله ایمان و انگیزه ما را افزایش خواهد داد.(7)  یکی از کارهای زیبای هنری قرآنی که تا کنون دیده ام تصویر سازی سوره مبارکه یس به کمک فیلمها و تصاویر زیبای طبیعت است. کلیپی از آن را برای شما اینجا قرار دادم. این کلیپ حدود 5 دقیقه از این فیلم با کیفیت و واقعا زیباست که برای من واقعا لذت بخش است و دوست دارم بارها و بارها آن را ببینم. دوستانی که از کارهای دیگری شبیه این کار خبر دارند لطفا عبد منیب را با خبر سازند.



دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 36 ثانیه

(1) و ربیع القرآن شهر رمضان؛ الکافی، ج2، ص630
(2) إنّ هذا القرآن مأدبة الله؛ امالی سید مرتضی، ج1، ص354
(3) أمالی صدوق، ص660
(4) الکافی، ج2، ص609
(5) تفسیر نور الثقلین، ج4، ص373
(6) منبع روایت را نیافتم.
(7)الطراز الاول مدنی شیرازی، ج2، ص414

۲ نظر ۱۱ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۳۳
عبد منیب
    
به نام خدا

ضمن تبریک ماه مبارک رمضان به همه مسلمانان، به نظرم رسید امروز که روز سوم این ماه مبارکه نکاتی رو از جزء سوم قرآن انتخاب کنم و برای خودم و مخاطبان این وبلاگ بیان کنم که این ماه، ماه قرآنه:

یک بار خوندن قرآن با ایمان به آیات نورانی اش کافیه تا انسان دست و دلباز و اهل بخشش بشه، چرا که در آیات بسیاری مسئله خرج کردن مال و منال در راه خدا  وارد شده و علاوه بر مواردی که انفاق کردن و بخشش در قالب زکات و خمس و صدقه و کفاره و دیه و ... واجب شده، در موارد بسیاری نیز در آیات قرآن به عنوان یک کار مستحبی بسیار موثر، به انفاق توجه شده است. برای مثال آیات 261 تا 274 بقره را یک بار مرور کنید. این آیات نکات زیادی در مورد انفاق در راه خدا داره که به چند موردش اشاره می کنم:
1- انفاق بر عکس اونچه به نظر می رسه مال آدم رو زیادتر می کنه! (آیه 261)
2- انفاق باید بدون منت و اذیت کردن دیگران باشه وگرنه، اثر خودش رو از دست میده! (آیه 262)
3- کسی که پول نداره بهتره از اخلاق خودش مایه بذاره و خوش اخلاقیش رو انفاق کنه، چون انفاق فقط با پول نیست!(آیه 263)
4- انفاق باید با در نظر گرفتن خدا و برای او باشه. چنین کسی انفاقش بدون منت و آزاره و چون این عملش روح و نیت داره قبول میشه!(آیه 264)
5- انفاق موجب تقویت روحی انفاق کننده میشه.(آیه 265)
6- انفاق کردن هم در وجود خود انسان موثر است هم در وجود فرزندان و نسل انسان!(این نکته از مثال زیبایی که در آیه 266 است قابل برداشته. این مثال رو با دقت بخونید.)
7- از بهترین قسمت مالتان انفاق کنید، نه اون قسمتی که اگه به خودتون بدن نمیگیرید!(آیه 267)
8- شیطون دائما آدم رو از انفاق می ترسونه و میگه اگه بدی فقیر می شی!(آیه 268)
9- انفاق، هم پنهانی خوبه و هم آشکارا، ولی پنهانی بهتره.(آیه 271)
10- به غیر مسلمان هم باید انفاق کرد و نباید عدم انفاق کردن را ابزار فشاری برای اسلام آوردن کسی قرار داد، چون هدایت به دست خداست!(آیه 272)
11- برای انفاق کردن همیشه نباید منتظر باشیم کسی اظهار نداری بکنه، بلکه باید بگردیم و اونهایی که واقعا نیاز دارند و اظهار نمی کنند رو پیدا کنیم.(آیه 273)
یک نکته بگم و تمام: معمولا وقتی انفاق مطرح میشه ذهن ما میره طرف پونصد تومنی و هزار تومنی! ولی جالبه بدونیم که اهل بیت(علیهم السلام) اینطور نبودند و اونها که اولین عاملان به قرآن و به عبارتی قرآن مجسم بودند بیش از اینها انفاق می کردند. برای مثال در روایتی در کتاب شریف بحار الانوار(ج43، ص349) اومده که امام حسن مجتبی(ع) دو بار همه اموالشون رو بخشیدند و سه بار هم در طول عمرشون نصف همه اموالشون رو.
اگه امروز کسی رو پیدا کردید که مثلا ماشین مگانشو به اضافه خونش و باغش رو بفروشه و بده در راه خدا سلام منو بهش برسونید وگرنه بعد از نمازهاتون به امام حسن(ع) سلام بدید که این ماه یه جورایی ماه امام حسن مجتبی(ع) نیز هست.

۱ نظر ۱۰ تیر ۹۳ ، ۱۸:۵۸
عبد منیب

به نام زیبای او

در شب میلاد آن وعده ای که به راستی به بشر داده شده و به امید روزی که این وعده ظهور یابد و همه درستکاران جهان به او بپیوندند و او را یاری کنند، این جملات تکان دهنده را تقدیم شما می کنم.

آیت الله مجتبی تهرانی(رحمة الله علیه):

اگر انسان کامل بخواهد به شکل مکتوب در آید صورتش می شود قرآن کریم؛ همانگونه که امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) قرآن ناطق بودند.
حال اگر این قرآن قرائتش و تفکر در آیاتش قلوب ما را متحول نمی کند؛ شک نکنید که زیارت انسان کامل، حضرت حجت هم قلوب ما را متحول  نخواهد کرد! اگر می خواهید حال خود را هنگام ملاقات حضرت حجت بدانید، ببینید الآن در ملاقات با قرآن چه حالی دارید! اگر مشتاق قرآنید، می توانید امیدوار باشید که مشتاق حضرت حجت حقیقی هم هستید. وگرنه، اگر قرآن نزد شما مهجور است و با آن انسی ندارید و فکر می کنید که مشتاق حضرت حجت هستید، ​آن شخص امام زمان، زاده وهم و خیال خودتان است.
۱ نظر ۲۳ خرداد ۹۳ ، ۰۲:۴۵
عبد منیب
به نام خدا
داشتم فکر می کردم اگر مثلا یک سرباز فرمانده خود در ارتش را می توانست شب ها در مسجد یا کوچه و بازار ببیند آیا دیگر ترسی از وی در پادگان داشت که بخواهد فرار کند یا از زیر کار فرار کند یا بدگویی وی را بکند یا ...؟! آیا آن فرمانده احساس می کرد این سرباز که زیر دست اوست گویی بی پدر و مادر و اصل و نسب در پادگان رها شده است و باید به او زور گفت؟! به ذهنم رسید تنها در ارتش هم چنین نیست که خانه سازمانی وجود دارد و محیط زندگی آنها مثل محیط کارشان خاص است. به طور کلی نظامیان و گاهی استادان دانشگاه، معلمان و اخیرا طلبه ها و ... نیز دارای خانه های سازمانی هستند. طبعا فرزندان این خانواده ها نیز در یک محیط خاص بزرگ می شوند و این گونه جامعه گویی پاره پاره شده است. حتی ساکنان یک منطقه خاص از شهری مانند اصفهان ممکن است به ندرت به دیگر مناطق رفت و آمد داشته باشند. برای مثال رودخانه زاینده رود گویی یک خط مرزی است و بسیاری از کسانی که در دو طرف این مرز هستند با وجود بزرگراههایی که در اطراف این شهر است گویی اصلا نیازی به رفت و آمد در داخل شهر و دیگر مناطق شهری ندارند و گویی فرهنگ هر منطقه مخصوص خود است. اینجاست که در کار ساخت و ساز شهری، بیش از اینکه شکل ساختمان موثر یا متاثر از فرهنگ باشد، محل ساختمان موثر در فرهنگ و متأثر از آن است. با خود فکر می کردم که آیا در قرآن کریم اشاره ای برای این مشکل فرهنگی وجود دارد؟ به یاد قوم سبأ افتادم که اشراف قوم از خدا خواستند که "ربنا باعد بین اسفارنا" یعنی خدایا منزلگاههای سفر ما را از هم دور کن. این دعا که از زبان قوم منحرف شده سبأ است از عجیب ترین دعاها و خواسته های بشر تربیت نشده است که دوست دارد منافع اختصاصی داشته باشد، به گونه ای که دیگران از آن محروم باشند، هرچند منافع به قدری باشد که همه بتوانند در آن سهیم باشند. دقیقا در مورد قوم سبأ چنین بود؛ چون قرآن قوم سبأ را به گونه ای معرفی می کند که محل زندگی آنها آنچنان با برکت و حاصل خیز بود که همه بدون هیچ مشکلی به راحتی در کنار هم زندگی کرده و از یک آبادی به آبادی دیگر سفر می کردند. اما باد نخوت وزیدن گرفت و از خدا خواستند در بین سرزمینهای آنها سرزمین های خشکی پدید آید و همه مناطق به یک گونه آباد نباشد و همه در امکانات برابر نباشند و همه نتوانند مثل هم سفر کنند.(به سوره سبأ آیات 20-15 مراجعه کنید) برای من که مدتی در اصفهان به دنبال خانه می گشتم این قضیه واضح و بعضا نمیدانم بگویم خنده دار یا گریه دار بود. در منطقه ای از اصفهان زمانی زمین متری 12 میلیون تومان بود و دو سه کیلومتر آن طرف تر 450 هزار تومان. حتی جالب است که در یکی از خیابان های اصفهان در ابتدای یک کوچه زمین متری 900 هزار تومان بود و در انتها متری 2 میلیون و صاحبان آنها با افتخار می گفتند که بله محل زمین ما چنین است و چنان! چه کار دارد به فلان محل که چنان است و چنین!؟
نابسامانی اقتصادی به کنار که به نظرم این هم ناشی از نابسامانی فرهنگی است، با این نابسامانی فرهنگی چه کنیم؟
۰ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۱:۴۲
عبد منیب

به نام خدا

از مرز ارومیه حدود 15 کیلومتر که داخل خاک ترکیه شویم موزه ای در آنجا وجود دارد که تخت سنگهایی را برای نمایش در آنجا قرار داده اند. این تخت سنگها آثار به جا مانده از یک کشتی مربوط به 3 هزار سال پیش است. قضیه از این قرار است که 55 سال پیش یک خلبان ترک برای یک موسسه جغرافیایی در حال عکسبرداری از رشته کوه های آرارات بوده است. در میان عکس ها یک عکس نظر وی را به خود جلب می کند. عکس ناحیه ای بزرگ به اندازه یک زمین فوتبال را به صورت بیضی شکل نشان می داده است

.

این خلبان پس از فرود آمدن با عده ای به آن ناحیه می روند اما موفق به کشف ماجرا نمی شوند. به مدت سی سال کارهایی بر روی این منطقه انجام گرفت و تخمین زده شد که احتمالا این نشان آثار به جا مانده از یک کشتی قدیمی است که در گل و لای فرور رفته است. در این حین به اذن الهی زلزله ای در منطقه اتفاق می افتد و دیواره های این شیء بزرگ به مقدار شش متر از دل زمین بیرون می زند

.

دانشمندانی از سراسر جهان به آنجا می روند و تحقیقات تازه ای را شروع می کنند. این تحقیقات نشان داد که سنگ های به جا مانده، فسیل های چوب های یک کشتی مربوط به 3000 سال پیش است. 5400 شی فلزی نیز در آن پیدا شد که احتمالا میخ های کشتی بوده اند.

۵ نظر ۱۹ اسفند ۹۲ ، ۱۴:۰۹
عبد منیب

به نام خدا
در سه شماره قبلی گفتیم که در قرآن بحث پوشش برمیگرده به خلقت آدم، آدم و حوا در بهشت پوشیده بودند و وقتی در اثر کم تجربگی فریب قسم شیطون را خوردند و لباساشون ازشون جدا شد شروع کردند با برگهای درخت خودشون را بپوشونند و این نشون میده پوشش چه برای مرد و چه زن فطریه و انسانها فطرتا دوست دارند پوشیده باشند. در مورد جنس و رنگ و پاکی لباس و ارتباط لباس با تقوا هم از قرآن مطالبی گفته شد. در شماره قبلی هم بود که آیه 30 و 31 نور نشون میده پوشش زنها مهمتر از مردهاست، هرچند برای مردها منتفی نیست. بعد هم گفته شد که پوشش در قرآن یک هدف کاملا عقلایی داره و فلسفه پوشش عدم تحریک شدن آدما تو محیط اجتماع و حفظ آرامش روانیه، برای اینه که زن و مرد بتونند در اجتماع به راحتی کنار هم کار کنند و آزار جسمی یا روحی نبینند. اما اونی که برای زنها بیشتر مهمه همون شناخته شدن به خوبی و شخصیت اجتماعیه. آنچه میخوام دراین شماره بگم حد و چگونگی پوشش زنهاست که در دو آیه قرآن اومده. خدا در آیه 31 نور میفرماید که «به زنهای مومن بگو زینتشون را جز اونی که ظاهره، آشکار نکنند و خِمارهاشون را بر جلوی شونه هاشون بندازند و زینتشون را جز برای شوهرانشون، یا پدران، یا پدر شوهران، یا فرزندان، یا فرزندان شوهران، یا برادران، یا فرزندان برادران یا خواهرانشون، یا زنان همکیش خودشون، یا کنیزانشون، یا مردان خدمتکاری که میل جنسی ندارند، یا بچه هایی که هنوز از جسم زنها چیزی نمیدونند، آشکار نکنند» بعد میفرماید:«مبادا پاهاشون را به زمین بزنند تا اون زینتهای مخفی که دارند فهمیده بشه» در این آیه اومده که زنها به جز زینت آشکارشون را بپوشونند، زینت آشکار طبق روایات و اونی که بیشتر مراجع امروزه میگند قرص صورت و دستها تا مچه. در برخی روایات هم زینت آشکار همون سطح لباس دونسته شده، لذا طبق این روایات زنها باید همه بدنشون حتی صورت و دستها را بپوشونند، ولی بیشتر مراجع حکم این روایات را مستحبی دونسته اند و قائل شده اند حد واجب پوشش زنها همه ی بدن به جز قرص صورت و دستهاست. در این آیه خدا حرف از "خُمُر" زده، خُمُر جمع خِماره، "خِمار" بنابر آنچه گفته میشه همون روسریه که سر و گردن را میپوشونه و تا سینه ها میاد و خدا در این آیه از زنها خواسته روسریهاشون را جوری استفاده کنند که فقط قرص صورت پیدا باشه و گردن و پایین تر از گردنشون پیدا نباشه، مگر برای اون دوازده دسته ای که گفته شد. در آخر آیه هم میگه جلب توجه ممنوع، این نشون میده که پوشش زن و رفتار زن باید طوری باشه که به جسمش کسی رو توجه نده. بر طبق روایات، عربها سه تا زینت پنهانی داشتند، قلاده برای گردن، دملج برای بازو و خلخال برای پا و خدا از اونها میخواد اینها برای نامحرم آشکار نشه، پس اگه امروز وسایل و لباسهای زینتی دیگه هم باشه خدا به زنها میگه برای نا محرم نباشه. خب یه سوال اینجا بوجود میاد که در آیه فقط بحث از روسریه، پس مانتو یا چادر چی میشه؟
۴ نظر ۰۷ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۱۰
عبد منیب


به نام خدا

در دو سوره از قرآن کریم حد و چگونگی پوشش زن و مرد مطرح شده. یکی سوره نور و دیگه سوره احزاب. بررسی این آیات نشون میده که تأکید قرآن بر پوشش زنان بیشتر از مردان است. در سوره نور آیه 30 خدا به مردان مومن میفرماید: «به مردان مومن بگو: دیده هاشون را فرو بخوابونن و پاکدامن باشند چرا که هر کاری می کنن را خدا میدونه.»( قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعُونَ)، بلا فاصله در آیه بعدی  همین سفارش را در مورد زنان میکنه ولی بحث پوشش زن را ادامش میاره، این یعنی تاکید پوشش بیشتر روی زنان است، هر چند قبلا در داستان آدم و حوا که ذکر کردیم پوشش زن و مرد جدا نشده و اونجا به پوشش مرد هم اشاره شده بدون اینکه تأکیدی روش شده باشه. از اونجا که قرآن ذکر حکیمه و حکیم سنجیده و حساب شدس، این تأکید باید نکته ای داشته باشه. اون طور که برخی روانشناس ها میگن مردها بیشتر از زن ها از طریق چشم تحریک میشند هر چند این قضیه در مورد زنها منتفی نیست ولی کمتره. این نشون میده که بحث پوشش زنها از سر حکمت و یک مسئله عقلایی مطرح شده. از یک آیه قرآن عقلایی بودن پوشش به خوبی روشن میشه. خدا در آیه 60 همین سوره یعنی سوره نور می فرماید: زنهایی که دیگه از کار افتاده شدن و امیدی نیست که کسی باشون ازدواج کنه طوری نیست پوشش نداشته باشن. به شرطی که آرایش نکرده باشن (وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ الَّاتىِ لَا یَرْجُونَ نِکاَحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَن یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیرَ مُتَبَرِّجَاتٍ  بِزِینَةٍ) این یعنی بحث پوشش کاملا عقلایی است و هر متفکر و اندیشمندی که به فکر یک جامعه سالم باشه به آن خواهد رسید که اگه زنها پوشششون نقص داشته باشه در ابتدا آرامش روانی مردها و سپس زن ها به هم میریزه و زنها و سپس مردها از حضور سالم در اجتماع محروم میشند و اون جامعه به اهداف متعالی خودش نمیرسه، اما اگه زنی که دیگه کسی بهش رغبت نداره پوشش او نقص داشته باشه چنین چیزی بوجود نمیاد. به خدا وقتی این حرفها را میزنم دلم میخواد جلوی قرآن و منطقش سجده کنم. حالا یک سوال بوجود میاد که فلسفه پوشش در قرآن فقط عدم تحریک مردهاس؟

۶ نظر ۲۸ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۴۶
عبد منیب



به نام خدا
قبل از اینکه به حد پوشش زن و مرد در قرآن بپردازیم بهتره در مورد اهداف و فواید پوشش، رنگ و جنس و پاکی آن در قرآن اشاره ای کنیم. در داستان آدم در قرآن کریم در سوره اعراف خدا به دو هدف عمده برای لباس اشاره داره. یکی پوشوندن قسمتهایی از بدنه که انسان فطرتا مایله پوشونده بشه، چرا که در غیر این صورت آرامش خودش و دیگران را سلب میکنه. دیگه زینته، چرا که انسان دوست داره زیبا باشه و خدا هم به این نیاز فطری انسان توجه کرده و نه تنها با آن مخالفتی نداره بلکه جالبه که در این آیه می فرماید: ای آدما ما لباس را برای شما فرستادیم تا اندام شما را بپوشونه و زینت باشه برای شما. در ادامه خدا می فرماید: لباس تقوا اون بهتره و این از نشانه های خداست. گفتیم تا یادتون باشه. (یا بَنی‏ آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقْوى‏ ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ (الاعراف: 26)) در مورد "لباس تقوا" دو نظر عمده وجود داره یکی اینکه خدا میخواد بگه: همونطور که لباس، زشتی های ظاهری را میپوشونه، تقوا هم زشتیهای باطنی را می پوشونه و از این نظر مثل لباسه و چون باطن مهمتر از ظاهره، خدا میگه لباس تقوا بهتره، یعنی مثلا درسته که لباس جلوی تحریک را میگیره اما باز اگه کسی تقوا نداشته باشه و دلش مریض باشه لباس کاری براش نمیتونه بکنه. نظر دیگه اینه که خدا میخواد بگه لباس اهل تقوا را بپوشید و این بهتره. یعنی یک جاهایی مثلا بین زیبایی و پوشش تضاد پیش میاد قرآن میگه در این موارد مثل آدم حسابیا باشید. ببینید کدوم با روح خویشتنداری سازگارتره. این قضیه در خانومها زیاد پیش میاد. میگه: اگه لباس زینته و خدا با زینت مخالف نیست خب موی من که رنگش هم کردم زیباتره. قرآن میگه: باشه اینجا چون یک مصلحت بالاتر هست و خودت و جامعه را بهتر حفظ میکنه، تو این زیبایی را به خاطر من بپوشون و تقوا یعنی همین یعنی جانب خدا را نگه داشتن.
۷ نظر ۲۱ بهمن ۹۲ ، ۰۸:۴۲
عبد منیب


به نام خدا
به نظر شما پوشش زن و مرد از چه زمانی بوده است؟ در این بحث میخوام پاسخ این پرسش را از قرآن بدم. پاسخ قرآن اینه که از زمانی که نسل کنونی بشر بوجود آمده پوشش هم بوده است. قرآن کریم در سوره طه آیات 117تا 119 می فرماید که بهشت چهار تا ویژگی داشته. یکی اینکه آدم گرسنه و برهنه نمی شده و دیگر اینکه احساس تشنگی و گرما و سرما نمی کرده. خدا در این آیات به آدم میگه اگه از بهشت بیرون بری برای به دست آوردن این نیازهای طبیعیت به سختی میفتی! یعنی همین بلایی که الآن ما به آن دچاریم. آب، غذا، لباس و مسکن مشکلات دائمی بشر بوده و هست. اما آدم به هر حال به همراه حوا فریب شیطون را خورد و از بهشت بیرون رفت. قرآن در آیات 20 تا 22 سوره مبارکه اعراف قضیه را این طور نقل میکنه که شیطون به آدم و حوا گفت: «از این درخت بخورید. خدا شما را از این درخت نهیتون کرد مبادا فرشته بشید یا برای همیشه جاودان بمونید» و قسم خورد که خیرخواه اون دوتاست؛ یعنی همین کاری که مهاجمان فرهنگ اسلامی انجام میدن. نمیگن ما میخواهیم شما را به درد سر بیندازیم و شرافت و عزتتون را بگیریم. وگرنه حرفاشون خریدار نداشت. میگن حقوق شما داره ضایع میشه، آزادی حق شماست کسی نگیره. بعد هم اینقدر تاکید میکنن تا باورمون بشه؛ چون اگه با شک و تردید بگن دوباره کسی حرفشون را باور نمیکنه. به هر صورت آدم و حوا دوتاییشون از درخت ممنوعه خوردند و اول چیزی را که از دست دادند لباسشون بود. یعنی اصلا قضیه بیرون شدن آدم و حوا از بهشت سر همین قضیه لباس بوده، چون شیطون هم میدونست این قضیه را و با همین نیت آنها را وسوسه کرد(فَوَسْوَسَ لهَمَا الشَّیْطَنُ لِیُبْدِىَ لهَمَا مَا وُرِىَ عَنهْمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا: سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشکار سازد). بعد از این قضیه قرآن میگه این دو شروع کردند با برگهای درختان بهشتی خودشون را بپوشونن.( وَ طَفِقَا یَخصِفَانِ عَلَیهمَا مِن وَرَقِ الجَنَّةِ)
سوال: مگه اونها قبلا این قضیه یکبار دیگه براشون اتفاق افتاده بود و تجربه ای داشتند که سریع شروع کردند با وسیله ممکن ، یعنی برگ درخت، خودشون را بپوشونن؟
۷ نظر ۱۸ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۰۳
عبد منیب