<>

عبد منیب


این وبلاگ به منظور خدمتی به اهل ایمان و عمل و در راستای نشر معارف بلند اسلام عزیز منتشر شده است. مطالب را با موضوعاتی که در پایین این صفحه مشخص شده آورده ام و قصدم این است که از انتشار مطالبی که خود فهم نکرده ام و همچنین مطالب سایر نویسندگان حتی الامکان خودداری کنم و در واقع به نوبه خود به تولید اثر بپردازم و در صورت نقل مطلب از جایی، مأخذ را ذکر کنم. لطفا مرا از نظرات خویش بهره مند سازید.

آخرین نظرات
  • ۱۵ فروردين ۰۲، ۲۱:۲۹ - احمد
    Ya Ali

به نام خدا

نمیدانم شما تا حالا با انسانهایی با شخصیتهای عجیب و غریب برخورد کرده اید؟! مثلا یک روز ببینید شخصی ماشینش را با درهای باز روشن کنار خیابان رها کرده و بعد بیاید و به او تذکر دهید که آقا اینطوری ماشینت را که می برند! چیزی نگوید و بعد بگوید شغل شما چیه؟ بگویی: معلم قرآن. بگوید: به به، به من قرآن درس میدهی؟ من عاشق قرآنم! ولی بلد نیستم. و شما بپذیرید و بعد آرام آرام متوجه شخصیت غیر معمول او شوید؛ متوجه شوید  تخصص او شکستن انواع چوبها با سرش است و به چند کشور غربی سفر کرده و در آنجا این عمل به عنوان یک ورزش شناخته شده و او حکم قهرمانی دارد ... یا مثلا با دانشجویی آشنا شوید که ترم آخر ادبیات انگلیسی است و به نظر دانشجوی آرام و درس خوانی می رسد. چند روز همدگیر را ببینید و خیلی مودبانه و شاعرانه با هم صحبت کنید و یک روز ببینید دارد سرش را مانند چکش به زمین می کوبد و بعد بدوید او را بگیرید و آرامش کنید  و بعد مچ دستش را به شما نشان دهد که آثار جراحات بر آن باشد و بگوید از دست پدرم از بس مچ دستم را هر روز گاز گرفته ام به این روز در آمده است... یا جوان سی ساله ای را در مسجد ببینید و با او آشنا شوید و بعد بفهمید او صاحب یک هیئت است و شغلش نقاشی ساختمان است. هنوز ازدواج نکرده و هر چه درآمد دارد خرج کارهای فرهنگی می کند و تمام 24 خود را در اختیار دیگران قرار می دهد. ضمنا آهنگساز است و یکی از آهنگهایی که از صدا و سیما پخش می شود کار اوست و بعد ببینید مداحی هم می کند. ضمنا معلم قرآن نیز هست و بعد یکدفعه ببینید در یکی از ورزشهای رزمی آنچنان پیشرفت کرده که خود و شاگردانش را در حد بروس لی می داند و بعد کارهای عجیب و غریب از او ببینید و از ترس فرار کنید...
من هر وقت با یکی از این شخصیتها در اطراف خودم آشنا می شوم چند چیز در ذهنم تداعی می شود:
یکی اینکه انسان موجود نا شناخته ای است و اراده و اختیار در او نقش ویژه ای دارد و این سبب می شود به تعداد آدمها شخصیت داشته باشیم و اینکه روانشناسان امروزه برای محیط تربیتی اهمیت ویژه قائلند و گویی می خواهند انسانها را زاییده محیط زندگی خویش بدانند چندان درست به نظر نمی رسد.
دوم اینکه هر چه فکر می کنم می بینم تنها دین می تواند با آموزه های خویش این انسان ها را در کنار یکدیگر در یک جامعه به صورت یکپارچه نگه دارد.
سوم اینکه به نظر می رسد این شخصیتها کامل یا متعادل نیستند و شخصیت متعادل و متکامل تنها و تنها در سایه آموزه های دین حاصل می شود.
شما چه در ذهنتان تداعی می شود؟

۳ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۰۲
عبد منیب

به نام خدا
    ابراهیم کفعمی از دانشمندان قرن دهم هجری، متولد در کفرعیمای جبل عامل لبنان در کتاب خویش "جُنة الأمان الواقیة و جَنة الإیمان الباقیة"(سپر نگهدارنده امنیت و بهشت جاودان ایمان) که به "مصباح کفعمی" معروفه، دعای کوتاهی را از امام سجاد(علیه السلام) نقل کرده. کوتاهی دعا و عجله خواهی در مضمون دعا سبب شده تا این دعا باب میل ما که در عصر فشرده سازی و کم حوصلگی به سر می بریم، باشه. لذا این دعا را همراه با ترجمه ی روان اون برای شما و خودم قرار دادم تا ان شاء الله اونو حفظ کنیم و بتونیم در لحظات دلتنگی و زمانی که حاجتی داریم به وسیله ی اون از خالقمون بخواهیم برامون فرجی حاصل کنه.

مَرْوِیٌّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (ع‏): «إِلَهِی کَیْفَ‏ أَدْعُوکَ‏ وَ أَنَا أَنَا؟! وَ کَیْفَ أَقْطَعُ رَجَائِی مِنْکَ وَ أَنْتَ أَنْتَ؟! إِلَهِی إِذَا لَمْ أَسْأَلْکَ فَتُعْطِیَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی أَسْأَلُهُ فَیُعْطِیَنِی؟! إِلَهِی إِذَا لَمْ أَدْعُکَ‏ فَتَسْتَجِیبَ لِی فَمَنْ ذَا الَّذِی أَدْعُوهُ فَیَسْتَجِیبَ لِی؟! إِلَهِی إِذَا لَمْ أَتَضَرَّعْ إِلَیْکَ فَتَرْحَمَنِی‏ فَمَنْ ذَا الَّذِی أَتَضَرَّعُ إِلَیْهِ فَیَرْحَمَنِی؟! إِلَهِی فَکَمَا فَلَقْتَ الْبَحْرَ لِمُوسَى عَلَیْهِ السَّلَامُ وَ نَجَّیْتَهُ، أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُنَجِّیَنِی مِمَّا أَنَا فِیهِ، وَ تُفَرِّجَ عَنِّی فَرَجاً عَاجِلًا غَیْرَ آجِلٍ، بِفَضْلِکَ وَ رَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.»
المصباح للکفعمی (جنة الأمان الواقیة)، ص: 293

خداجون! چطوری تو رو صدا بزنم در حالی که من منم؟!
و چطوری از تو قطع امید کنم در حالی که تو تویی؟!
خداجون! اگه از تو نخوام که به من بدی پس از کی بخوام که بم بده؟!
خداجون! اگه تو را صدا نزنم تا جوابمو بدی پس کیا صدا بزنم که جوابمو بده؟!
خداجون! اگه پیش تو گریه و زاری نکنم تا بهم رحم کنی پس پیش کی زاری کنم تا بهم رحم کنه؟!
خداجون! همانطور که دریا را برای موسی(علیه السلام) شکافتی  و نجاتش دادی از تو میخوام که بر محمد و آل محمد درود بفرستی و منو از اونچه که درش هستم نجات بدی،
و با فضل و مهربونیت زود زود راهی برام باز کنی ای مهربون مهربونا.

۹ نظر ۰۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۵۴
عبد منیب

به نام خدا

گفته بودم وبلاگ من گاهی سیاسی می شه. این از همونهاست. من هیچ تحیلی ارائه نمیدم. تحلیلش باشه با خوانندگان این مطلب. دیدم سایت رسمی آقای هاشمی رفسنجانی گزیده ای از مصاحبه نوروزی ایشون با شرق را گذاشته، گفتم ببینم نظر شما چیه؟!

۲۷ نظر ۳۰ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۰۵
عبد منیب
   
به نام خدا
   در این مدت که بیان سایتهای به روز شده را نشان میدهد، و کار بسیار خوبی است، چند سایت جنسی رویت شد که به زعم خود میخواهند جوانان را هدایت کنند و احیانا به پرسش های جنسی آنان پاسخ دهند. پرسشهایی که عموما جوانان از پرسیدن آنها به صورت حضوری و غیر از اینترنت شرم می کنند. هر چند نمی توان در مورد همه ی این سایتها به یک گونه قضاوت کرد اما مسلما وجود برخی از این سایت ها غیر لازم، مضر و بعضا مغرضانه است.
   در یکی از این سایتها که ظاهرا برای فروش کتابش آمده و صرفا برای هدایت جوانان کتاب 16 هزار تومنی اش را سه هزار تومن حراج کرده! و تأکید دارد که حتما از تصاویر استفاده کند و به جزئیات مسائل جنسی بپردازد، دو نظر گذاشتم که هربار با اینکه پاسخ گذاشتند اما از پاسخ درست دادن به سوالات طفره رفتند و در نظر سوم وقتی دیدند در پاسخ گرفتن جدی هستم و محترمانه پاسخهایشان را نقد می کنم نظر را حذف کردند و با اینکه چند بار پاسخ خواستم جواب نشنیدم.  جالب است که نویسنده یا نویسندگان این سایت و منابع آنها نیز مشخص نیست و بعید نیست مطالب این سایت ها تجربیات شخصی نویسنده یا نویسندگانش باشد.
   این گونه سایتها عموما بر اساس تجربیات غربیان از مسائل جنسی است که اصالت لذت کاذب پایه آن است و با اغراق کردن در میل جنسی می خواهد این میل را مهمترین میل بشر معرفی کرده و همه مشکلات روانی انسان را ناشی از ارضا نشدن این میل بداند. اگر فضای قرآنی این سایت نبود می گفتم مثالی که در یکی از این سایت ها بود و پس از تذکر بنده خوشبختانه حذف شد تا بدانید نهایت این کار به کجا می کشد و دغدغه جوان ایرانی که مخاطب چنین سایتهایی است نهایتا چه خواهد شد و این دردی است که دردمندان را میسوزاند؛ چرا که سایتهای مستهجن تکلیفشان مشخص است و خواننده می داند نویسنده با چه قصدی می نویسد و اعتماد ساز نیست. مشکل آنجاست که فرعون(فرهنگ غربی) می گوید: «وما اهدیکم إلا سبیل الرشاد»: من شما را تنها به راه درست هدایت می کنم. (غافر/29) اما ای کاش مسئولان فرهنگی و دانشمندان مسلمان بصیر و آگاه ما همچون مومن آل فرعون باشند و کلام فرعون را خنثی کرده و بگویند: «اتبعون اهدکم سبیل الرشاد»: از من تبعیت کنید تا راه درست را به شما نشان دهم.(غافر/38)
   نهایت کاری که این سایتها با مخاطبان خود می کنند این است که به جای اینکه ایدز بگیرند وبا می گیرند! هر چند شاید وبا بهتر از ایدز باشد اما یک نفر بیاید و این وبا را درمان کند! متأسفانه در کشور ما فرهنگ به سمتی رفته و آنچنان برخی مسئولان فرهنگی کشور(بخوانید مسئولان بی فرهنگی) در طول سالیان به مرگ گرفته اند که همه به تب راضی شده ایم.
   نیاز جنسی از جمله نیازهای انسان است و پاسخ لازم و به موقع به آن از ضروریات جنس بشر است و مگر می شود دین متکامل اسلام و خدای حکیم و مهربان از طریق اولیاء و انبیاء به آن نپرداخته باشد بلکه در آیات قرآن و روایات اسلامی به طور مکفی به آنها پرداخته شده است و بسیاری از آنچه این گونه سایتها منتشر می کنند علم بی سودی است که ما در انتهای روز پس ازهر  نماز عصر از خدا می خواهیم که ما را از آن دور کند.(اعوذ بک من  علم لا ینفع) علمی که هر فرد در زندگی زناشویی خود به تجربه اگر لازم باشد به آن دست خواهد یافت. علاوه بر این کشاندن جزئیات مسائل جنسی از دوره های آموزش قبل ازدواج به فضای اینترنت که این سایت ها متکفل آنند ضررش بیش از سودش است چرا که مخاطب این سایتها گاهی نوجوانان غیر بالغ و جوانانی هستند که سالها تا ازدواج فاصله دارند و میل کاذبی که در آنها با خواندن و دیدن این مطالب ایجاد می شود ذهن آنها را مشوش کرده و گاهی به گناه سوق می دهد و حتی این میل کاذب لذت را از جوانان متأهل نیز خواهد گرفت چون گمان می کنند همسرشان باید حتما همانگونه باشد که این سایتها می گویند.
۲ نظر ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۱۷
عبد منیب

به نام خدا

سایت مبارز کلیپ، کلیپی را از شیخ حسن الله یاری در سایت خودش قرار داده با عنوان "مرجع تقلید لس آنجلسی" که در آن در یک اجرا در شبکه اهل بیت ادعا میکنه من از بسیاری از علمای تاریخ اسلام و نه تنها علمای کنونی برترم. پرنفوذترین عالم اسلامی منم و ادعای مرجعیت میکنه. البته هر چند سایتی که از ایشون در کلیپ نشون داده میشه فرضیه و ظاهرا وجود نداره، اما به نظرم خوشبینانه ترین حرفی که میشه در مورد این عامل اختلاف بین شیعه و سنی در عصر حاضر زد اینه که این یارو واقعا متوهمه.

لینک مطلب


۳ نظر ۱۷ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۰۴
عبد منیب

به نام خدا

در این روزها که متعلق به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) است خوب است این روایت زیبا را که از این وجود نازنین است مرور کنیم و خود را محک بزنیم و ببینیم ما که دم از فاطمه می زنیم آیا فاطمی نیز هستیم و چقدر به حضرت فاطمه که به حقیقت الگوی تمام مردان و زنان عالم هستند نزدیک هستیم؟! این روایت را مرحوم دشتی در کتاب نهج الحیاة که فرهنگ سخنان حضرت زهرا (سلام الله علیها) است در ص 271 آورده اند. صرف نظر از سند روایت، مضمون این روایت با سیره ایشان سازگار است:

«حبّب إلی من دنیاکم ثلاث؛ تلاوة کتاب الله و النظر فی وجه رسول الله و الإنفاق فی سبیل الله»

از دنیای شما سه چیز نزد من دوست داشتنی است؛ تلاوت کتاب خدا، نگاه به چهره رسول خدا و انفاق کردن در راه خدا

این حدیث بر دایره محبت و دوست داشتن می چرخد. یعنی عشق و محبت نسبت به آنچه مربوط به خداست: کتاب خدا، رسول خدا و کمک به دیگران در راه خدا. یعنی نه تنها انجام دادن این مسائل بلکه دوست داشتن آنها. 

بنابراین به آسانی می توانیم بفهیم که آیا شیعه فاطمه(سلام الله علیها) یعنی برترین بانوی همه عوالم(سیدة نساء العالمین) هستیم یا خیر؟ هر اندازه تلاوت قرآن را دوست داشته باشیم به ایشان نزدیک تریم. هر اندازه وجود نازنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را دوست داشته باشیم فاطمی تریم. و از آنجا که پیامبر اکرم پدر ایشان بوده اند و ما در روایات داریم که نگاه محبت آمیز به پدر و مادر عبادت است پس هر اندازه نسبت به پدر و مادرمان مهربان تریم شیعه تریم. و هر اندازه گذشتن از امکانات مادی و معنوی و خیر رساندن به دیگران برای ما دوست داشتنی تر است ما به حضرت زهرا نزدیکتریم.

خب حالا چقدر فاطمی هستید؟

۱ نظر ۱۴ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۴۲
عبد منیب


به نام خدا

هر چند نحوه شهادت حضرت زهراء(سلام الله علیها) را هم در منابع کهن و معتبر اهل سنت و هم شیعه می­توان یافت اما درد دل امیر مؤمنان(علیه السلام) با پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) به هنگام دفن فاطمه (علیها السّلام) نشان از عمق فاجعه و بزرگی مصیبتی دارد که به جهان اسلام در آن زمان وارد شده است. در این سخن امیر المومنین علی (علیه السلام) یعنی کسی که به همراه پیامبر در طول 23 سال کوهی از مشکلات را تاب آورد و در خیبر را یک تنه از جا کند، دم از کم صبری در عزای فاطمه(سلام الله علیها) می­زند و از امت خویش شکایت می­کند. سید رضی در قرن چهارم هجری این کلام حضرت را در نهج البلاغه جزء خطبه ها آورده است. این سخن، خطبه 202 نسخه صبحی صالح (ص320 ) است که به همراه ترجمه مرحوم دشتی(ص425) در زیر می آورم:


«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَةِ فِی جِوَارِکَ وَ السَّرِیعَةِ اللَّحَاقِ بِکَ. قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی، وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِی، إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِعَظِیمِ فُرْقَتِکَ وَ فَادِحِ مُصِیبَتِکَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ؛ فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودَةِ قَبْرِکَ، وَ فَاضَتْ بَیْنَ نَحْرِی وَ صَدْرِی نَفْسُکَ، فإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ، فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ، أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ، وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ إِلَى أَنْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی أَنْتَ بِهَا مُقِیمٌ، وَ سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا، فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ، وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ هَذَا، وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ یَخْلُ مِنْکَ الذِّکْرُ. وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ.»


    سلام بر تو اى رسول خدا، سلامى از طرف من و دخترت که هم اکنون در جوارت فرود آمده و شتابان به شما رسیده است.

    اى پیامبر خدا، صبر و بردبارى من با از دست دادن فاطمه کم شده، و توان خویشتندارى ندارم. امّا براى من که سختى جدایى تو را دیده، و سنگینى مصیبت تو را کشیدم، شکیبایى ممکن است. این من بودم که با دست خود تو را در میان قبر نهادم، و هنگام رحلت، جان گرامى تو میان سینه و گردنم پرواز کرد. پس همه ما از خداییم و به خدا باز مى‏گردیم.

     امانتى که به من سپرده بودى برگردانده شد، و به صاحبش رسید، از این پس اندوه من جاودانه، و شبهایم، شب زنده دارى است، تا آن روز که خدا خانه زندگى تو را براى من برگزیند. به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امّت تو چگونه در ستمکارى بر او اجتماع کردند.

    از فاطمه بپرس، و احوال اندوهناک ما را از او خبر گیر، که هنوز روزگارى سپرى نشده، و یاد تو فراموش نگشته است.

    سلام من به هر دوى شما، سلام وداع کننده‏اى که از روى خشنودى یا خسته دلى سلام نمى‏کند. اگر از خدمت تو باز مى‏گردم از روى خستگى نیست، و اگر در کنار قبرت مى‏نشینم از بدگمانى بدانچه خدا صابران را وعده داده نمى‏باشد.


۲ نظر ۱۴ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۳۲
عبد منیب
به نام خدا

بنده خدایی که مدتی هم مسئولیت های فرهنگی و اجتماعی داشته و هنوز هم بعضا داره، سر یکی از کلاسهای دانشگاه می گفت: من با اینکه اسم خیابون ها را به نام علماء یا شهداء بگذاریم مخالفم. پرسیدیم برای چی؟ گفت: تا کی میخوایم بگیم سر مولوی، ته مولوی، وسط مولوی؟ شخصیت اون خراب میشه! گفتم: خب اون وقت اسم کوچه ها و خیابونهامون را مثلا چی بذاریم. گفت: مثلا نیایش. من و یکی از دوستان مخالفت کردیم و گفتیم نیایش هم خوبه اما اگه فرهنگ نباشه همین نیایش هم پس از مدتی خراب میشه، باید کار را از ریشه درست کرد که همون فرهنگ مردمه. چون این بحث در اون کلاس یه بحث حاشیه ای بود دیگه ادامه ندادیم. اما بعدا این به ذهنم رسید که دلیل ایشون هم برای عدم نامگذاری کوچه ها و خیابون ها به نام شهداء و علماء قانع کننده نیست و سر مولوی و ته مولوی هم هیچ اشکالی نداره و هیچ بی احترامی در این کار به این شخصیت نیست. بلکه این طبیعت زبان عرفی و عامیانه است که مضاف در جمله اگه به آسونی قابل تشخیص باشه حذف میشه و سر مولوی یعنی سر خیابون مولوی، ته مولوی یعنی ته خیابون مولوی، و خیابون چون مشخصه در زبان گفتاری خصوصا اگر قرائن وجود داشته باشه حذف میشه و هیچ بی ادبی هم در آن نیست. همانطور که مثلا شما به دوستتون میگید "برو تو امامزاده من میام" و منظورتون اینه که "برو تو بقعه امامزاده". این طبیعت زبانه و هیچ بی ادبی  و بی احترامی نیست. بنابراین نمیشه به این دلیل واهی این فرهنگ را بد دونست که اسم خیابونها و کوچه ها به اسم بزرگان و شهداء است. بلکه بر این فرهنگ آثار فرهنگی مثبت فراوانی بار می شه که قابل چشم پوشی نیست. آنچه باعث شد این بحث را مطرح کنم این بود که امروز از امام خامنه این جمله را دیدم که «خیابان ها را به نام شهداء کردیم تا هر وقت نشانی منزل را می دهیم؛ بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید با آرامش و امنیت به منزل می رسیم.»  

۲ نظر ۱۱ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۴۳
عبد منیب
به نام خدا

امیر مؤمنان علی(علیه السلام):
همه ی کارهای نیک و جهاد در راه خدا نزد امر به معروف و نهی از منکر تنها مانند آب دهان در دریایی عمیق است.

(نهج البلاغه(نسخه صبحی صالح)، حکمت 374)

به برکت خون شهید علی خلیلی عصر دیروز دهم فروردین 1393 میدان انقلاب اصفهان شاهد تجمعی مردمی در بزرگداشت دو واجب بزرگ الهی یعنی امر به معروف و نهی از منکر و حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر بود. به گزارش عبد منیب در این تجمع که با حضور صدها نفر از مردان و زنان مومن اصفهان برگزار شد حجت الاسلام سالک نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی سخنرانی پر شوری ایراد کرد و مردم با سردادن تکبیر و شعارهایی صحبتهای وی را تأیید کردند.

در این برنامه که از ساعت 17:30 شروع شد و تا اذان مغرب به طول انجامید قطعنامه ای در چند بند قرائت شد و حسن ختام برنامه نیز مداحی سید رضا نریمانی و برگزاری نماز جماعت در کنار سی و سه پل بود. 
شهید علی خلیلی طلبه ای تهرانی بود که در 25 تیر سال 1390 در راه بازگشت از هیئت با دیدن صحنه ی به زور سوار ماشین کردن دو دختر توسط عده ای از اوباش و اراذل به دفاع از آنان برخاست و توسط یکی از این اراذل از چند ناحیه من جمله ناحیه گردن با چاقو مورد اصابت قرار گرفت. وی در یکی از بیمارستان های شهر تهران مورد مداوا قرار گرفت اما در طول این دو سال گهگاهی به دلیل جراحاتش در بیمارستان بستری می شد تا اینکه در روز سوم فروردین امسال به درجه رفیع شهادت نائل شد.


۲ نظر ۱۱ فروردين ۹۳ ، ۰۲:۰۷
عبد منیب

به نام خدا

وجود نازنین امام صادق(ع):
مومن برای اهل آسمان می درخشد، همانطور که ستاره های آسمان برای اهل زمین.

(المومن، کوفی اهوازی، ص 29)

متولد مشهده. پدرش سید جواد اصالتا مال خامنه بوده و مادرش سیده خدیجه فرزند آیت الله سید هاشم نجف آبادی است. از نوجوانی طالب علم بوده و لباس روحانیت می پوشیده. بر خلاف علمای اون زمون دوره دبیرستان را هم خودش خونده و در شعر و ادب فارسی دستی دیرینه داره. از جوانی با آشنایی با شهید نواب صفوی کار سیاسی را شروع کرده. برای ادامه تحصیل به قم رفته و بعد از چند سال تحصیل یکدفعه برای نگهداری از پدر بر خلاف میلش قم را رها کرده و راهی مشهد میشه و خدا عزتی به او میده که همه شاهدند. به شهادت آیت الله بهاء الدینی، آن یار امام زمان(عج)، تا به حال جز برای خدا کار نکرده و خدا اون را برای شیعه حفظ کرده. یار وفادار امام خمینی بوده و هنوز هم هست. رئیس جمهور مسیحی یکی از کشورهای همسایه پس از دیدار با او گفته بود گویا با حضرت مسیح روبه رو بودم. یکی از شخصیهای سیاسی معروف جهان که اصالتا اهل کشور غناست پس از دیدار با او گفته بود او اطلاعاتش از کشور من بیشتره. اهل ورزشه و گاهی کوهنوردی میره. حرف که میزنه دلا رو تکون میده و گاهی اشکها رو سرازیر میکنه. اهل مناجاته و در جوانی روزی ده جزء قرآن میخونده و الآن روزی سه جز قرآن میخونه. وقتی به مشکلی بر میخوره و عرصه براش تنگ میشه میره جمکران و از امام زمون کمک میخواد و مشکل حل میشه. بعضیها میگن اون همون سید خراسانیه و منتظرن در زمان اون امام زمان(عج) ظهور کنند. دشمنا تا حالا خیلی براش خط و نشون کشیدن اما فقط تونستن یه نشونه رو دست راستش بذارن. به دلم که نگاه میکنم خیلی دوستش دارم ان شاء الله او هم  ما رو دوست داشته باشه. یه عکس ازش اینجا گذاشتم. عکسی از ستاره پرنور 1

۲ نظر ۰۴ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۲۸
عبد منیب