<>

عبد منیب


این وبلاگ به منظور خدمتی به اهل ایمان و عمل و در راستای نشر معارف بلند اسلام عزیز منتشر شده است. مطالب را با موضوعاتی که در پایین این صفحه مشخص شده آورده ام و قصدم این است که از انتشار مطالبی که خود فهم نکرده ام و همچنین مطالب سایر نویسندگان حتی الامکان خودداری کنم و در واقع به نوبه خود به تولید اثر بپردازم و در صورت نقل مطلب از جایی، مأخذ را ذکر کنم. لطفا مرا از نظرات خویش بهره مند سازید.

آخرین نظرات
  • ۱۵ فروردين ۰۲، ۲۱:۲۹ - احمد
    Ya Ali

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محیط تربیتی» ثبت شده است

به نام خدا

نمیدانم شما تا حالا با انسانهایی با شخصیتهای عجیب و غریب برخورد کرده اید؟! مثلا یک روز ببینید شخصی ماشینش را با درهای باز روشن کنار خیابان رها کرده و بعد بیاید و به او تذکر دهید که آقا اینطوری ماشینت را که می برند! چیزی نگوید و بعد بگوید شغل شما چیه؟ بگویی: معلم قرآن. بگوید: به به، به من قرآن درس میدهی؟ من عاشق قرآنم! ولی بلد نیستم. و شما بپذیرید و بعد آرام آرام متوجه شخصیت غیر معمول او شوید؛ متوجه شوید  تخصص او شکستن انواع چوبها با سرش است و به چند کشور غربی سفر کرده و در آنجا این عمل به عنوان یک ورزش شناخته شده و او حکم قهرمانی دارد ... یا مثلا با دانشجویی آشنا شوید که ترم آخر ادبیات انگلیسی است و به نظر دانشجوی آرام و درس خوانی می رسد. چند روز همدگیر را ببینید و خیلی مودبانه و شاعرانه با هم صحبت کنید و یک روز ببینید دارد سرش را مانند چکش به زمین می کوبد و بعد بدوید او را بگیرید و آرامش کنید  و بعد مچ دستش را به شما نشان دهد که آثار جراحات بر آن باشد و بگوید از دست پدرم از بس مچ دستم را هر روز گاز گرفته ام به این روز در آمده است... یا جوان سی ساله ای را در مسجد ببینید و با او آشنا شوید و بعد بفهمید او صاحب یک هیئت است و شغلش نقاشی ساختمان است. هنوز ازدواج نکرده و هر چه درآمد دارد خرج کارهای فرهنگی می کند و تمام 24 خود را در اختیار دیگران قرار می دهد. ضمنا آهنگساز است و یکی از آهنگهایی که از صدا و سیما پخش می شود کار اوست و بعد ببینید مداحی هم می کند. ضمنا معلم قرآن نیز هست و بعد یکدفعه ببینید در یکی از ورزشهای رزمی آنچنان پیشرفت کرده که خود و شاگردانش را در حد بروس لی می داند و بعد کارهای عجیب و غریب از او ببینید و از ترس فرار کنید...
من هر وقت با یکی از این شخصیتها در اطراف خودم آشنا می شوم چند چیز در ذهنم تداعی می شود:
یکی اینکه انسان موجود نا شناخته ای است و اراده و اختیار در او نقش ویژه ای دارد و این سبب می شود به تعداد آدمها شخصیت داشته باشیم و اینکه روانشناسان امروزه برای محیط تربیتی اهمیت ویژه قائلند و گویی می خواهند انسانها را زاییده محیط زندگی خویش بدانند چندان درست به نظر نمی رسد.
دوم اینکه هر چه فکر می کنم می بینم تنها دین می تواند با آموزه های خویش این انسان ها را در کنار یکدیگر در یک جامعه به صورت یکپارچه نگه دارد.
سوم اینکه به نظر می رسد این شخصیتها کامل یا متعادل نیستند و شخصیت متعادل و متکامل تنها و تنها در سایه آموزه های دین حاصل می شود.
شما چه در ذهنتان تداعی می شود؟

۳ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۰۲
عبد منیب