<>

عبد منیب


این وبلاگ به منظور خدمتی به اهل ایمان و عمل و در راستای نشر معارف بلند اسلام عزیز منتشر شده است. مطالب را با موضوعاتی که در پایین این صفحه مشخص شده آورده ام و قصدم این است که از انتشار مطالبی که خود فهم نکرده ام و همچنین مطالب سایر نویسندگان حتی الامکان خودداری کنم و در واقع به نوبه خود به تولید اثر بپردازم و در صورت نقل مطلب از جایی، مأخذ را ذکر کنم. لطفا مرا از نظرات خویش بهره مند سازید.

آخرین نظرات
  • ۱۵ فروردين ۰۲، ۲۱:۲۹ - احمد
    Ya Ali

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام خامنه ای» ثبت شده است

به نام خدا

وجود نازنین امام صادق(ع):
مومن برای اهل آسمان می درخشد، همانطور که ستاره های آسمان برای اهل زمین.

(المومن، کوفی اهوازی، ص 29)

متولد مشهده. پدرش سید جواد اصالتا مال خامنه بوده و مادرش سیده خدیجه فرزند آیت الله سید هاشم نجف آبادی است. از نوجوانی طالب علم بوده و لباس روحانیت می پوشیده. بر خلاف علمای اون زمون دوره دبیرستان را هم خودش خونده و در شعر و ادب فارسی دستی دیرینه داره. از جوانی با آشنایی با شهید نواب صفوی کار سیاسی را شروع کرده. برای ادامه تحصیل به قم رفته و بعد از چند سال تحصیل یکدفعه برای نگهداری از پدر بر خلاف میلش قم را رها کرده و راهی مشهد میشه و خدا عزتی به او میده که همه شاهدند. به شهادت آیت الله بهاء الدینی، آن یار امام زمان(عج)، تا به حال جز برای خدا کار نکرده و خدا اون را برای شیعه حفظ کرده. یار وفادار امام خمینی بوده و هنوز هم هست. رئیس جمهور مسیحی یکی از کشورهای همسایه پس از دیدار با او گفته بود گویا با حضرت مسیح روبه رو بودم. یکی از شخصیهای سیاسی معروف جهان که اصالتا اهل کشور غناست پس از دیدار با او گفته بود او اطلاعاتش از کشور من بیشتره. اهل ورزشه و گاهی کوهنوردی میره. حرف که میزنه دلا رو تکون میده و گاهی اشکها رو سرازیر میکنه. اهل مناجاته و در جوانی روزی ده جزء قرآن میخونده و الآن روزی سه جز قرآن میخونه. وقتی به مشکلی بر میخوره و عرصه براش تنگ میشه میره جمکران و از امام زمون کمک میخواد و مشکل حل میشه. بعضیها میگن اون همون سید خراسانیه و منتظرن در زمان اون امام زمان(عج) ظهور کنند. دشمنا تا حالا خیلی براش خط و نشون کشیدن اما فقط تونستن یه نشونه رو دست راستش بذارن. به دلم که نگاه میکنم خیلی دوستش دارم ان شاء الله او هم  ما رو دوست داشته باشه. یه عکس ازش اینجا گذاشتم. عکسی از ستاره پرنور 1

۲ نظر ۰۴ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۲۸
عبد منیب

    به نام خدا

من چند دوست غیر ایرانی دارم که در برخی کلاس هایم در غیر دانشگاه با هم آشنا شده ایم. یکی از آنها اسماعیل زالی است. او اهل بورکینافاسو در غرب آفریقاست. به چند زبان صحبت می کند، زبان محلیشان موری است، زبان فرانسوی را در مدرسه آموخته است  تا زبان رسمی آنجا را بداند و زبان عربی را نیز چون دوست داشته و مسلمان و شیعه بوده آموخته است. در آنجا معلم مدرسه راهنمایی بوده است. بیشتر مردمش مسلمانند. سالها کشورش تحت استعمار فرانسه بوده و به همین خاطر وی معتقد است آنها کشورش را خراب کرده و مردمش را سالیان سال به بیگاری گرفته اند. او می گوید فضای کشور شما بسیار عالی است و در کشور ما مردم برای سیر کردن شکمشان فقط باید از صبح تا شب کار کنند و فرصتی برای آموزش ندارند. او در ایران در جامعه المصطفی کلام اسلامی میخواند و میخواهد پس از رفتن به کشورش معلم دبیرستان و همچنین مبلغ اسلام باشد.

    دوست دیگرم که در کلاس زبان با هم هستیم علی سیسی است. شیعه و اصالتا اهل گینه کوناکری یا گینه فرانسه و شهر گوئکدو است. کشور وی نیز سالیان سال مستعمره فرانسه بوده و به همین خاطر زبان رسمی آنها فرانسوی است. وی نیز در اصفهان کلام اسلامی میخواند. پیش از اینکه به ایران بیاید در یک شرکت تولید آسفالت کار میکرده است.


     چند دوست دیگرغیر ایرانی هم دارم که در اصفهان با آنها آشنا شده ام. آقایان عزادار و هلال هندی، آقای عدنان عراقی، آقای رحمانیار افغانی و آقای کی ژاپنی. شاید در آینده به مناسبتی آنها را معرفی کنم اما  آنچه سبب شد از این دو دوستم بنویسم متنی بود که یکی از دوستان خوبم در تهران برایم ارسال کرد.

۳ نظر ۲۸ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۴۳
عبد منیب